.......................................................................................................................................................................................
اول: تداوم چند ساله جشنواره شعر و قصه جوان در بندرعباس دیگر به یکی از ناگزیرترین رویدادهای فرهنگی و ادبی هرمزگان تبدیل شده است که باید هر زمستان انتظارش را کشید. جشنواره ای که در سال اول به تناسب شرایط خوب آب وهوایی و نارنگی سیاهو و تجارت قشم مثل بسیاری از دیگر سمینارها و کنگره ها در بندرعباس تشکیل شد و از قضای ربانی جا خوش کرد و ماند و چه ماندنی. کاش که تمام که نه ، حتی ربعی از سمینارها و کنگره هایی که هر زمستان در بندرعباس علم می شوند این گونه با قسمتی و قشری از مردم این سامان گره می خوردند.
..........................................................................................................................................................................................
دوم: جشنواره امسال نکوداشت محمد علی بهمنی بود، مردی که نقش تاثیرگذارش در شعر و ادبیات بیست ساله هرمزگان غیر قابل فراموشی است. بسیاری از گرایش های ادبیاتی امروز هرمزگان و به خصوص شعر آن مدیون بهمنی است که این دیار را به عشق زندگی اش انتخاب کرد.
معرفی و حضور بسیاری از چهره های امروز شعر و قصه و حتی موسیقی هرمزگان در سطح کشور در کنار استعداد و نبوغ بی نظیر فردی بچه های این دیار ، ریشه در نام و کار او داشت و دارد ، که این دیار و زندگی در آن را بی نهایت دوست دارد و حق هم با اوست.
...........................................................................................................................................................................................
سوم: بیشتر چهره های دعوت شده امسال کنگره ، دستی و دلی در شعر سنتی و کهن ایران داشتند و اسم هایی چون : قیصر امین پور ، علیرضا قروه ، عبدالجبار کاکایی و... گواه این سخن.چرا که گرامی داشت مردی بود که اگر چه اولین دفترهای شعرش ، سپید و نیمایی بوده اند ولی امروز به عنوان چهره برتر غزل شناخته می شود و این تقدیر وارونه را فقط یک نفر به خوبی به سر آورده است که او کسی جز بهمنی نیست. چرا که همه متقدمان شعر معاصر از غزل و مثنوی شروع کرده و به نیمایی و سپید رسیده اند و بهمنی بر عکس و این عکس جریان آب شنا کردن البته مهارتی می خواهد که از هر کسی ساخته نیست و کیمیای شعر بهمنی نیز در این است.
............................................................................................................................................................................................
چهارم: بیشتر شاگردان بهمنی در هرمزگان (و اکنون تمام ایران ) راهی دیگر را در پیش گرفته اند چرا که تنفس در هوا های تازه را بر نفس غزل مقدم کرده اند و راهی را در پیش گرفته اند که به شعر مدرن امروز ایران معروف است . راهی پر رهرو و جوان پسند و صد البته امروزی.
.............................................................................................................................................................................................
پنجم: شعر و قصه جوان امروز بازتابی از زندگی جوانان امروز است از این رو فراوانی سکس گفتاری در آثار ارائه شده و از هفتاد صافی عبور کرده ی کنگره هم به حدی بود که صدای معاون وزیر ارشاد را در روز آخر کنگره در آورد که : شعر و قصه امروز ما به کجا می رود؟ سوالی که البته جوابی نگرفت.
..............................................................................................................................................................................................
ششم: جامعه ای که از خط ریش و واکس کفش گرفته تا اندازه ناخن سبابه و چسب زخم و دیالوگ با مرغ همسایه و رنگ سقف مستراح اش بسته به مد روز باشد انتظار این که شعر و قصه جوانش دیگر با این مدها سازگار نباشد انتظار بعیدی است. خالی بودن سالن کنگره به هنگام خواندن شعر و قصه هاج و واج ماندن مستمعین نیز حکایت جمله معروف عباس میرزاست که راست گفته بود بنده ی خدا که گفته بود : همه چیز ما ایرانی ها مثل همه چیز ماست !!
..............................................................................................................................................................................................
هفتم : طیبه شنبه زاده در قسمت شعر جوان تنها نامی بود که از هرمزگان در روز آخر جشنواره توانست جایزه مقام دوم شعر را کسب کند در داستان با همه امید هایی که می رفت نامی از هرمزگان خوانده نشد. شنبه زاده نیز اگر چه سپید کار می کند و خود را چندان با شعر کلاسیک و به خصوص غزل هم خون نمی داند اما به نسلی تعلق دارد که گره های محکم ان به حیات شعری بهمنی غیر قابل انکار است.
سعید سهیلی زاده
...........................................................................................................................................................................................
سانسور سرایت می کند:سانسور به کنگره هم سرایت کرده بود . بسیاری از داستانها و اشعار سانسور شده بودند . دوستی می گفت پنج سطر از داستانش را حذف کرده اند . خیلی جالب است در سال ۲۰۰۵ما داستان سانسور می کنیم.
...........................................................................................................................................................................................
هرمزگانیها : پس از درخشش هرمزگانیها در جشواره ادبیات دانش آموزی کشور در اردبیل و کسب سیزده مقام اولی و نیز سوابقی که در کنگره های قبلی از آنها به جا مانده بود این انتظار می رفت که در کنگره ششم هم شاهد موفقیت های انها باشیم که متاسفانه به جز مقام دومی خانم شنبه زاده چیزی دستگیرمان نشد.
.........................................................................................................................................................................................
بادگیرها: در کنار برگذاری کنگره آثار حجمی مسعود درگاهی هم به نمایش در آمد. نمونه های بادگیرهای هرمزگان که هر کدام بنا بر شرایطی شکلی خاص دارند. در آینده از بادگیرها در این وبلاگ بیشتر می خوانید
..............................................................................................................................................
موسیقی در کنگره:
به جز گروهی موسیقی یزد ،بقیه گروه ها چنگی به دل نمی زدند. به ویژه که از گزوه های هرمزگانی توقع بیشتری می رفت. گروه جعله با نوازندگی قنبر راستگو و بدون گیتاریستش حمید سعید به روی سن آمد. شاید تصمیم بر این بود حال و هوای کار را بومی تر کنند. نبود حمید سعید از زیبایی کار گروه کاسته بود...........................................................................................................................................................................................
آقای توحدی ! موسیقی هرمزگان فقط گروه نغمه نیست:نمی دانم این چه رازیست که آقای توحدی رئیس انجمن موسیقی استان از بین این همه هنرمند خوش صدا و این همه گروه موسیقی چسپیده به برادران ایرانمنش. باور کنید تنها کسی که می فهمید سلیمان ایرانمنش چه می خواند برادرش مجید بود. که او هم روی سن در حال نواختن عود بود. آقای توحدی جشنواره ایرانگردی و جهانگردی که در هتل هرمز برگذار شد را به خاطر بیاور و آن گروهی که از میناب آمده بود و البته خیلی بهتر از گروه نغمه برنامه اجرا می کرد.این گونه مراسم هایی که در سطح اول کشور برگذار می شود جای بهترین هاست.نه نزدیک ترین ها! اگر به این مساله توجه می کردی مجبور نمی شدی هنگام اجرای گروه نغمه از خجالت خود را پشت روزنامه قایم کنی!؟!
اول دوم سوم چهارم پنجم ... خسته شدم حال ندارم اینجا پیام بزارم سربزن و تو سایت ما هم چیزی بنویس و مثل همیشه طولانی و عالی بود.
سلام
دوست عزیز مثل همیشه زیبا و علمی و آموزنده موفق و پیروز باشی
سلام
خوبی؟
بابا عجب مافیایی راه انداختین شما بندریها ما که بندری نیستیم چه گناهی کردیم ؟ من خیلی از چیزایی که میگی نمیفهمم فقط میخونم چون اینهایی که میگی مربوط به محدوده خودتونه البته من الکی میام اینجاها چرخ میزنم اونم بدون دعوت منو ببخشین آقایون وخانومای بندری فعلاْ که من بندریهارو باید بیشتر بشناسم آخه .......................
سلام
خوبی؟مثل همیشه خوب وبه جا می نویسی من خیلی دلم میخواست به این جشنواره بروم اما میسر نشد.درباره فرهنگ وهنر بندری خوب گزارش مینویسی وخوب هم نقد می کنی
برایت آرزوی موفقیت می کنم
سلام و خوشحالم از آشنائی با شما که از سرزمینی آفتابی هستید. :)
از لطفتون خیلی خیلی تشکر میکنم.
رفیق خوبم بسیار دلگیر شدم وقتی خواندم که شعر و داستان ها را سانسور کرده اند. تاکی ما باید در این خفقان نامردمی سیر کنیم؟ تا کی؟ این بادگیرها را من در یزد دیده بودم. چه قشنگ کار کرده است. ای کاش خانه ها و بادگیرهایمان مثل این مدل زیبا بودند.
یارباقی. دیدار باقی.
البته کیفیت پایین صدا برداری رو نمیشه نادیده گرفت.. همین باعث شده بود که اجرای موسیقی هم بد باشه. راستش ما هم از اجرای آقای ایرانمنش چیزی نفهمیدیم. فکر نکنم برادرش هم فهمیده باشه ! در مورد سانسور داستان ها و شعر ها هم باید بگم که درسته که توی مملکت ما افرا و تفریط زیاده ، ولی خوب بعضی ها هم از اون طرف پیاز داغش زیاد می کنند ! خوب جناب شاعر شما که می دونی همچین چیزی رو سانسور می کنند چرا خودت رو سبک می کنی و باعث میشی که هم ارزش خودت هم ارزش شعرت پایین بیاد ؟ فعلا دیگه چیزی به ذهنم نمیرسه .... آهان ! سالن غدیر برای همچین مراسمی خیلی کوچیک بود. بیرون سالن توی حیاط کانون غدیر شلوغ تر از داخل بود. چون ملت جا گیرشون نیومده بود و البته جای خوشحالیه که مردم بندر از همچیم برنامه هایی استقبال می کنند. ...
salamat bashi
1- به نظر من جشنواره از جذابیت گذشته افتاده و رفته رفته حالت کلیشه به خود می گیرد چراکه تنوع خاصی دراجرای آن لحاظ نمیشود .
2- جوان هنرمند این سرمایه های گرانقدر مملکت را باید به بهترین شکل قدرشناخت و ارج نهاد .
3- عدم حضوراستاندار و معاونان ایشان میزان توجه مقامات عالیرتبه استان به این همایش ملی رارساند!
4- از نوشته خوبتان خوشم آمد بابسیاری از آنها موافقم. البته بنده بدلیل حرفه ام بیشتر نگاهم به رخدادها و مسایل خبری است تاتحلیلی .
5- به وبلاگ من سربزن خوشحال میشم .ازنظرات خوبتان نیز بهره خواهم برد.با تشکر .میلاد
6- newshb.blogfa.com
با سلام و عرض تبریک عید سعید غدیر خم
با تشکر از اظهار نظرتان
منظورتان از اسکای چیه؟
بابا ماهنوز آماتوریم در وبلاگ
با تشکر
Newshb.biogfa.comوبلاگ خلیج فارس.میلاد
خواستم در باره ات بنویسم،خودت بهتر از هرکسی می دونی که دوستت دارم، چرا که نه!عشق به تو پنهان کردنی نیست،درسته که معنی عشق رو نمی فهمم وبه شرط و شروط عاشقی خیلی وفادار نیستم، و گاهی وقتا می زنم جاده خاکی، ولی به خودت قسم این صفحه رو باز کردم ، تا اون گوشه کناراش کج و معوج و نا خوانا اسمم رومیون همه ی دوستات بنویسم اما نتونستم خودت میدونی چرا!!!!!
یگانه عزیزِ عزیزِ یگانه ، می دونم اگه یه روزی خودم رو به ساحل عشقت برسونم، باز هم مثل بچه ها دلم رو به صدف های کنار دریا دل خوش می کنم، مگه این که خودت کمکم کنی ، از ساحل نشینی و بی دردی و سبد مملو از صدف های بی گوهر برهانییم.
دیگه نمی تونم ادامه بدم، نگران و مضطربم، مضطرب از این که نکنه یه چیزی که شایسته تو نیست روی این صفحه حک کنم....
دلم برات تنگ شده مارمولک
سلام دوست خوبم
خیلی خوب نوشته بودی اینجا که از این خبرها نیست
موفق باشی دوست من
سلام دوست عزیز.مرسی که قدم رنجه فرمودی در ضمن آدرس لینکم تو وبلاگت قدیمیه اگه ممکنه عوضش کن
سلام
قابل شما رو نداشت دوست خوبم فعلاْ فقط همین کار بر میاد از من ..................... هیچکس هم که آخرشه چیکارش کنم حاضر نیست اعتراف کنه ...............بهت سر زدم به روز نبودی تنبل خان
سلام
خوبی آقا مرتضی
اول ازت معذرت می خوام که این چند وقت بهت سر نزدم
دوم اینکه باز هم مثل همیشه میبینم که با مطالب خوب و جالبی اومدی
باید از ایمیلی که برام فرستاده بودی هم تشکر کنم
مرتضی جان مطمئن باش که هدف من هم چیزی جز خواسته تو نیست
ان شاا.. هر چه زودتر این درختی را که بازحمت بسیار کاشته ای به ثمر بنشیند
دوستدار شما
موفق باشین