عزاداری...

  اگر  غلوها ، تحریف ها و اشتباهات تاریخی که در عزاداری ها رخ می دهد را نادیده بگیریم ، می رسیم به حسن مشترک تمام عزاداری های دنیا که همان نمایاندن خوبی ها و بدی هاست .

***

  و شاید نیاز به گفتن نباشد که عزاداری  هر چند نمایشگر یک قضیه باشد باز هم با تاثیر از فرهنگ و آداب آن منطقه ویژگی های خاص خود را داراست .      

 سینه زنی ها در جنوب ایران شباهت های زیادی به هم دارند ولی به جز تفاوتهایی که در حرکت بدن و قدم ها دیده می شود . فرق اساسی سینه زنی هرمزگان با دیگر مناطق سر ضرب بودن آن است  . در اینجا ضرب حتی از لهجه و محتوا هم مهمتر است .در دیگر جاها مثلا خوزستان تکیه بر حزن آور تر بودن نوحه بیشتر است ولی در هرمزگان ضرب ، تکنیک و گام بالای صدای نوحه خوان در درجه اول اهمیت قرار دارد . یک ضرب آهنگ معنوی .

  والبته درهمین هرمزگان هم تفاوتهایی دیده می شود . سینه زنی بندرعباس با میناب و رودان یکی نیست . و حتی در این تفاوتها در منبرهای بندرعباس هم دیده می شود .

 

  منبر کرتی برگذار کننده بهترین و منسجم ترین مراسم سینه زنی در بندرعباس بوده .حضور نوحه خوانان ماهر ، یک بانی خوش برخورد و با سیاست به نام خالو عیسی و نیز همیت کسانی که همیشه یک پای ثابت مراسم هستند ، باعث این امر بوده است .منبر کرتی را  به علت وجود درخت کرتی بزرگ و کهنسال  میان آن از قدیم به این نام خوانده اند . در ابتدا مراسم تعزیه خوانی هم در این منبر اجرا می شد که بعلت بروز مشکلاتی از خیر آن گذشتند. ولی کمی آنطرف تر در منبر گپ برادر ناتنی خالو عیسی یعنی ملا ممد ( محمد ژیانفر )  ، حساسیت زیادی در اجرای تعزیه دارد . بطوری که تعزیه منبر گپ پر بیننده ترین تعزیه بندرعباس است .

    تعزیه هم موسیقی خاص خود را دارد . موسیقی سازی که کاملا حال و هوای بومی به خود گرفته است.این موسیقی در صحنه های مربوط به نبرد ها تعزیه را همراهی می کند و البته شاخص ترین نقش موسیقی در جلسه ای است که حنابندان  حضرت قاسم برگذار می گردد . موسیقی آوازی آنهم علاوه بر موسیقی نواحی ، مبتنی بر موسیقی آوازی در ردیف دستگاهی می باشد . که امروزه هیچ کدام آنها به شکل صحیحی توسط شبیه خوانان جوان رعایت نمی شود و اغلب آنان با یک نوای من در آوردی نسخه هایشان را می خوانند . شبیه خوانان قدیمی ، مشکلات روزمره زندگی و نداشتن تمرین کافی را دلیل این امر می دانند .

   البته ایرادات زیادی از قدیم بر تعزیه گرفته اند که مهم ترین آنها مساله حنابندان قاسم است که اغلب علمای تشیع آنرا رد کرده اند ولی بانیان تعزیه حاضر نیستند این واقعه احساسی را از تعزیه حذف کنند . حنابندان قاسم زیباترین جلسه  تعزیه است که بسیاری را  تحت تاثیر قرار می دهد .

***

  از هر چه بگذریم همین که عده ای هنوز برای این مسائل مذهبی ،فرهنگی اهمیت قائل هستند و در برگزاری هر چه بهتر آن تلاش می کنند . خود جای تقدیر فراوان دارد .

 

کوتاه و تازه...

 

  غلامرضا صنعتگر شیک و پیک خواند: بالاخره پس از سالها انتظار کاست صنعتگر به بازار آمد.او بعد از آهنگسازی برای خوانندگانی مانند اخشابی، خود نیز کاستی به بازار داده که شنیدن آن خالی از لطف نیست.به خصوص برای دوستداران موسیقی بندر عباسی ... چون کارهای بندری این کاست قوی تر از کارهایی است که تا کنون شنیده اید.دو ترانه از موسایی یک ترانه از استاد قویدل و یک ترانه هم از مرحوم منصفی کارهای بندرعباسی این کاست هستند. نکته جالبی که می شود به آن اشاره کرد حضور همخوانان قوی در این کار است . محمد آرامباش  خواننده سرشناس بندعباس و نیز ایمان سیاهپوشان  و بابک شهرکی همخوانان این کاست هستند . و البته در کنار این نامها خانم آستاره استارکی قرار دارد که کارش گاهی اوقات از خود صنعتگر هم زیباتر جلوه می کند . شنیدن این کاست را به شما توصیه می کنم.

  ابراهیم پشتکوهی و تاریخ سرکوب

 پس از حذف اعجاب برانگیز تاریخ سرکوب از جشنواره فجر ابرام چیزهایی در این باره نوشته که خواندنش شاید خالی از لطف نباشد... والبته مصاحبه او با نجف دریا بندری هم خواندنی است.

  وبلاگنویسان هرمزگانی

   سگ ولگرد واقعا مرا به حیرت واداشت. او می نویسد: با احتیاط وارد شوید من یک حیوانم .  یک سگ ... از هرچی گاوه متنفرم!

   بندرلنگه شهر من هم از ان وبلاگ هایی است که خواندنش آدم را پر بار تر می کند.......

   خلیج فارس تازه ترین خبرهای هرمزگان را می نویسد او خبرنگار ندای هرمزگان است.

   بندرعباس . ضمیمه استانی روزنامه جام جم مقاله او را به نقل از وبلاگش در صفحه اول چاپ کرد.

  سر و صدای غلام مارگیر در موسیقی ایران

  اجرای مارگیر در جشنواره فجر همه را به حیرت انداخته... امروز در روزنامه ها و سایت های هنری نام او بیش از همه چیز جلب نظر می کند ... منتظر خواندن مصاحبه او با جام جم باشید.

 و در مورد سوالی که بسیار از دوستان در مورد شنیدن کار مار گیر پرسیده بودند باید بگویم من کاری با صدای او ندارم ولی از مراسم زار چیزهایی دارم که اجازه استفاده و انتشار آن را ندارم . ولی در آینده ای نزدیک کاری اقتباس شده از موسیقی پر رمز و راز زار را بر روی وبلاگ می گذارم.

  حسین قدسی(کارلوس) هم آمد.

 گروه مامبو لیوا هم کار ضبط  را به پایان رسانده و منتظر مجوز ترانهاست.  نکته جالب این کاست حضور حسین قدسی ( کسی که سالها پیش از انقلاب ایران او را به نام کارلوس می شناخت ) در این کاست است او با ترانه یارچغلو صدای موسیقی بندرعباسی را به گوش ایرانیان رسانده بود و آنگونه که از قدیمی ترها شنیده ام ، جایزه بهترین گروه موسیقی پاپ را از دستان هویدا نخست وزیر وقت آنزمان برای گروه کارلوس گرفته بود.در ضمن گفتگویی با حسین گردین سرپرست گروه مامبو انجا داده ام که در آینده ای نزدیک آنرا می خوانید.

موفقیت موسیقی هرمزگان در جشنواره موسیقی فجر

 

مراسم اختتامیه جشنواره موسیقی فجر با اجرای دوباره بهترین ها  به کار خود پایان داد. دراین روز اولین برنامه را غلام مارگیری و پسرش از استان هرمزگان اجرا کردند. او قبل از این در جشنواره موسیقی نواحی هم شرکت کرده بود که آنجا هم استقبال زیادی از او شده بود . مارگیری بابای زار میناب است . برای اولین بار در جشنواره آینه و آواز به مدیریت محمد رضا درویشی شرکت کرد و چند سال پیش در جشنواره موسیقی مقدس آلمان به همراه محمد درپور برنامه اجرا کرده بود ، برنامه اش در تالار وحدت نیز با استقبال خوبی مواجه شد. غلام مارگیری ، آغازکننده برنامه های آخرین روز (دیروز) جشنواره موسیقی فجر بود و پایان بخش این برنامه ها نیز اجرای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری طالب خان شهیدی بود.  در پایان با لوح سپاس و پنج سکه طلا  از مارگیر تقدیر شد.

............................................................................................................................................

 اما بخوانید قسمتی از گزارش جالب آزاده شمیر نوری را از اجرای مارگیری در کرمان: وقتی غلام مارگیری و پسرش مراسم آوازهای زار را اجرا کردند، سه نفر از حاضران از هوش رفتند شاید باور چنین اتفاقاتی در دنیای ماشینی و مکانیکی امروز سخت باشد. اما آواز زار همه را مدهوش کرده بود. حاضرانی که تنگاتنگ هم نشسته بودند بی‌اختیار همراه موسیقی، خلسه‌وار به عقب و جلو می‌رفتند. غلام‌علی پورعطایی دوتارنواز و خواننده نام آشنای تربت جام خراسان از آواز زار جنوب به گریه افتاده بود و فریاد می‌زد درویش مَدد، یا هو، یا الله مدد مدد غلام مارگیری سر او را بر شانه گذاشت و ذکر گفت. کیهان کلهر نوازنده کمانچه و حمیدرضا نوربخش خواننده آواز ایرانی هم که در جمع حضور داشتند وضعیت مشابهی داشتند. از نیمه برنامه غلام مارگیر و پسرش بلند شدند سر پا ایستادند. دانشجویان آنقدر تحت تاثیر قرار گرفته بودند که شبیه مسخ‌شدگان بر زمین میخکوب شده بودند. این مراسم بیشتر از یک ساعت طول کشید و در نهایت پسر غلام مارگیری پدرش را از ادامه مراسم بازداشت. چند دقیقه‌ای هیچ کس عکس‌العملی نشان نمی‌داد، بعد صدای دست زدن حاضران به آسمان رفت. پسرش می‌گفت: «اگر پدرم را از ادامه مراسم منع نمی‌کردم تا صبح می‌خواند و حال همه‌تان را دگرگون می‌کرد.»
یکی از میهمانان بوشهری می‌گفت من در اتاق بودم که احساس کردم چیزی در بدنم می‌لرزد، آمدم پایین و صدای آواز مرا به این طرف کشاند. از خودم بیخود شدم.
بعد از مراسم همه دور او حلقه زده بودند و اجازه نمی‌دادند سالن را ترک کند پورعطایی دست‌هایش را گرفته بود و غلام‌ مارگیر به او می‌گفت بگو لااله الا الله، بگو الله ...

زهرا حاج محمدی نیز درباره او می گوید:مارگیری از ده سالگی کسب پدر را در پیش گرفته؛ با ملاخوانی در مجالس عزا و شادی و بعدها مولودی خوانی؛ حال به وادی ایمن شهود راه یافته و اینک تنها مردی است که در گوشه‌ای از سالن به جماعت خیره می‌شود و تو هرگز نخواهی دانست او به چه می‌اندیشد.
........................................................................................................................................و البته شنیدم که حاجی آمنه مامای زار معروف بندر لنگه را هم به عنوان کارشناس به جشنواره موسیقی نواحی دعوت کرده بودند. کاش ما هم موسیقی مان را بهتر بشناسیم و قدر داشته هایمان را بدانیم.

                  

شبکه استانی، شبکه رسوایی!

 

نمایشگاه توانمندی های صدا و سیمای مرکز خلیج فارس در محل برگذاری نمایشگاههای عمومی و تخصصی بندرعباس برگذاری شد و البته تا بیست و دوم بهمن ماه ادامه دارد.

یکی از هنرمندان عرصه تلویزیون که برای بازی در سریال گارد ساحلی به بندرعباس آمده است وبا وجود اینکه من او را نمی شناسم از شهرت خوبی هم برخودار است . در گفتگویی در برنامه شوو بندر گفت: من وقتی امکانات اینجا را با استانهای خوزستان و اصفهان مقایسه می کنم تعجب می کنم............طفلکی این هنر مند مهربان و متعجب اگر می دانست که این شبکه با داشتن چنین امکاناتی حتی در روز ده دقیقه هم برنامه مفید ندارد از تعجب دو عدد شاخ هنرمندانه در می آورد.

کافی است آدم یک روز وقتش را بگذارد و از ساعت نوزده الی بیست و دو بنشیند پای برنامه های این شبکه . مطمئن باشید حداقل از سربازی معاف می شود.

این شبکه نه تنها تا به حال نتوانسته گوشه ای از فرهنگ و هنر هرمزگان را بنمایاند بلکه حتی بلعکس عمل کرده و به گونه ای شده که موجبات تمسخر دیگران را فراهم کرده که البته به حق هم می باشد متاسفانه صدا و سیمای خلیج فارس جای بهترین ها نیست جایگاه نزدیک ترین هاست .



شاید دکوری که امیر برای برنامه کودک شبکه استانی ساخته یکی از بهترین دکورهای حال حاضر کل کشور برای برنامه های کودک باشد . این را نه به جهت علاقه ای که به امیر دارم می گویم بلکه اعتقادم بر این است. شما هم این عکس را ببینید و قضاوت کنید.

جالب است بدانید این دکور در جابه جایی های  نمایشگاه ضربه های مهلکی خورده که به آسانی قابل تعمیر نخواهد بود و این بیشتر از همه امیر را ناراحت کرده بود که : "چرا؟"

کشف تازه در قلعه پرتقالیها...

 

قلعه پرتقالیهای جزیره قشم در سال ۹۹۸ خورشیدی بنا شده. به احتمال قوی این قلعه توسط اسپانیائیها ساخته شده ولی عده ای بر این باورند که پرتقالیها و نیز اندک تری معتقدند که ایرانیان این قلعه را ساخته اند. که البته هیچ کدامش زیاد اهمیت ندارد. مهمتر آن است که توسط ما دارد خراب می شود!

امام قلی خان سر دار شاه عباس در سال ۱۰۳۱به این قلعه حمله کرد و آنرا از چنگ پرتقالیها در آورد. این قلعه داری راه پله ها و دیوارهای بزرگی می باشد.جالب اینجاست که هنوز هم توپهای آن سر جایش افتاده و البته هیچ گونه تعمیری هم نشده و به مرور زمان پوسیده شده.

این قلعه هزار و پانصد و چهارده هزار متر مربع مساحت دارد. مصالح آن هم از سنگ  گچ و ساروج می باشد.از قسمتهای بجا مانده و جالب این قلعه آب انبار و راه پله های کوتاه آن است.

 خیلی دوست داشتم که عکسی شبیه همان عکسی که چندین سال پیش از از این قلعه گرفته شده  و شاید همه آنرا دیده باشند، بگیرم ولی هر چه سعی کردم زاویه مناسبی پیدا کنم تا عکس تقریبا همانی شود که می پنداشتم ، نشد.چرا که متاسفانه و یا خوشبختانه نخل ها هم رشد می کنند.

این قلعه منظره زیبایی دارد که حتی آماتورهایی مثل من هم می توانند عکس های خوبی از آنجا بگیرند.

  و اما کشف من در این قلعه...با توجه به یافته های من و دوست عزیزم بهروز ، به این نتیجه رسیدیم که پرتقالیها علاقه زیادی به خوردن ماهی برشته و آب پرتقال به همراه مشروب داشته اند. هنوز هم آثار این عمل ناشایست آنها باقی است . از آنجایی که مملکت ما  جای شراب خواری نیست. می توانیم با پیگیری های قانونی از طریق دادگاه های بین الملل تعداد هشتاد ضربه شلاق به شخص اول مملکت پرتقال بزنیم. تا درس عبرتی باشد برای دیگران...

 

ناصر عبدالهی...

 

بندر میوزیک: بندر میوزیک یکی از دوستان بسیار خوب من است که در مورد موسیقی هرمزگان می نویسد. او با توجه به سنش اطلاعات خیلی خوبی از موسیقی هرمزگان دارد که البته گاهی انرا با سلیقه اش تلفیق می کند.ولی در کل کار او برای من خیلی ارزشمند است. دیروز مطلبی در مورد ناصر عبدالهی نوشته بود که مرا واداشت جوابیه ای برای این مطلب بنویسم. البته این بدان معنا نیست که من چشم بسته تمام کارها و حرفهای ناصر را قبول داشته باشم چنانکه در این نوشته از او هم انتقاد کرده ام. ولی این روزها ناصر مورد بی مهری خیلی ها قرار گفته است که امیدوارم منشا آن چیزی جز سلیقه شخصی افراد و نکات فنی چیز دیگری نباشد.
......................................................................................................................

محله سید کامل:
دوستم ناصر را مایه شرمساری استان هرمزگان می داند و یکی از دلایلش هم این است که ناصر در محله سید کامل به دنیا آمده و سنی می باشد. باید بگویم که محله سید کامل از قدیمی ترین و هنرمند خیز ترین محله های بندرعباس می باشد. به خصوص در زمینه موسیقی که به جرات می گویم بسیاری از خوانندگان و نوازندگان خوب استان در این محله تقریبا فقیر نشین پا گرفته اند. در مورد سنی بودن ناصر هم دو نکته باید بگویم اول اینکه مگر تمام خوانندگان خوب دنیا شیعه هستند؟ و دوم کار علی ای احمد ثانی ناصر را گوش بدهید . به جرات می گویم تاثیر گذارترین و قوی ترین کاری که در زمینه موسیقی پاپ در مدح امام علی (ع) ساخته شده همین کار است.

آسمون ابری: ناصر قبل از آسمون ابری ، با شهلا ، مزن سنگ و ... معروف بود. او در هفده سالگی یکی از معروف ترین خوانندگان بندر بود و حتی او را برای مراسم به دیگر شهرستانها هم می بردند.درست دو سال قبل از به دنیا آمدن شما دوست عزیز.و البته او کارش را با کاست حقیقت دارد و بعد از آن عشق است و سپس با دوستت دارم ادامه داد. و در ضمن این یکی از افتخارات ناصر است که کارش را با خوانندگی در مجالس عروسی آغاز کرد. و چه سختی هایی که برای رسیدن به هدفش نکشید. و این نه مایه شرمساری ناصر است نه هرمزگان . فراموش نکن که امروز محبوب ترین خواننده هرمزگان کسی است که مجالس عروسی را می گرداند.( محمد روهنده)

ناصر با ایمان: او فقط ترانه ناز اتکه را به خدا نسبت داده .دو حالت بیشتر ندارد او او با ایمان است .که این خیلی خوب است و یا به قول شما تظاهر می کند . که اگر این دومی هم درست باشد نمی شود او را سرزنش کرد چون باید اینگونه باشد. منظورم را فهمیدی؟...

بوی شرجی: کاش حداقل توضیحات این کاست را به دقت مطالعه می کردید و بعد راجع به آن می نوشتید. ترانه ناز اتکه از استاد سنگبر نیست. ترانه غصه هم از مرحوم منصفی نیست . بلکه همان طور که در توضیحات این کاست هست و همه هم می دانند این ترانه از استاد قویدل و آهنگش هم از مهندس علوی می باشد. و در مورد اسامی ناشناس در کاست هوای حوا باید بگویم صالح آتون یکی از پیشکسوتان موسیقی استان هستند و شاید برای شما ناشناس باشند و الا...

پشت این پنجره ها: ناصر در برنامه پنجره حرفهایی زد که بیشتر به درد برنامه های طنز می خورد . ولی او هرگر به استاد منصفی توهین نکرد. این داستان سر دراز دارد.

اطلاع رسانی: شما دوست من حتی در مورد توضیحاتی که بر روی جلد کاست ناصر درج شده مرتکب اشتباه شده ای با این حال چطور به خود جرات می دهید که در مورد مسائل خانوادگی او هم این اشتباهات را تکرار کنید.

ناصر: او امروز زرنگترین خواننده پاپ ایران است. کاست هوای حوا علاوه بر موفقیت در فروش توانست دل دوستداران واقعی موسیقی را بدست بیاود . ناصر دیگر نمی خواهد تمام آهنگ ها را خودش تنظیم کند و تمام کارها ساخته های خودش باشند .او از آهنگسازان مختلف استفاده می کند تا کارش اسیر یکنواختی نشود. کارهای بندری کاست هوای حوا به خوبی توانست مردم ایران را با موسیقی مظلوم بندرعباسی آشنا کند. موسیقی که اکثر مردم تنها نامی از آن را به زبان می بردند و کسی متوجه تفاوت موسیقی بندرعباسی با موسیقی بندری نبود.ولی متاسفانه این روزها در هرمزگان بدگویی از ناصر بدون در نظر گرفتن نکات فنی شده یکی از نشانه های روشنفکری و سواد و ...در حالی که همه هم کارهای او را گوش می دهند و شاید نتواند ایرادی از نظر موسیقیایی بر آن بگیرند.

نقشه

      یکی برای نفت جان می دهد 
      یکی برای پول جان می کند
      یکی در پی زر 
      یکی در پی زور
      من دور از این تکاپو
      خستـه از این هیاهـو
              برای بوسیدن دستهای تو
               نقـشه می کشـم 

در حاشیه ششمین کنگره شعر و قصه جوان کشور

  ششمین کنگره شعر و قصه جوان کشور در بندرعباس برگذار شد. این کنگره این بار عنوان " نکوداشت استاد محمد علی بهمنی" را با خود داشت. نوشته زیر از استاد و دوست ارجمندم آقای سعید سهیلی زاده است. از اینکه این افتخار نصیبم شد که نوشته ی ایشان را در وبلاگم قرار دهم بسیار خوشحالم. و امیدوارم باز هم بتوانم از لطف ایشان بهره مند گردم. بعد از بند هفتم را خود نوشته ام امیدوارم به نوشته های آقای سهیلی زاده لطمه نزده باشم.

.......................................................................................................................................................................................

اول: تداوم چند ساله جشنواره شعر و قصه جوان در بندرعباس دیگر به یکی از ناگزیرترین رویدادهای فرهنگی و ادبی هرمزگان تبدیل شده است که باید هر زمستان انتظارش را کشید. جشنواره ای که در سال اول به تناسب شرایط خوب آب وهوایی و نارنگی سیاهو و تجارت قشم مثل بسیاری از دیگر سمینارها و کنگره ها در بندرعباس تشکیل شد و از قضای ربانی جا خوش کرد و ماند و چه ماندنی. کاش که تمام که نه ، حتی ربعی از سمینارها و کنگره هایی که هر زمستان در بندرعباس علم می شوند این گونه با قسمتی و قشری از مردم این سامان گره می خوردند.

..........................................................................................................................................................................................

دوم: جشنواره امسال نکوداشت محمد علی بهمنی بود، مردی که نقش تاثیرگذارش در شعر و ادبیات بیست ساله هرمزگان غیر قابل فراموشی است. بسیاری از گرایش های ادبیاتی امروز هرمزگان و به خصوص شعر آن مدیون بهمنی است که این دیار را به عشق زندگی اش انتخاب کرد.

معرفی و حضور بسیاری از چهره های امروز شعر و قصه و حتی موسیقی هرمزگان در سطح کشور در کنار استعداد و نبوغ بی نظیر فردی بچه های این دیار ، ریشه در نام و کار او داشت و دارد ، که این دیار و زندگی در آن را بی نهایت دوست دارد و حق هم با اوست.

...........................................................................................................................................................................................

سوم: بیشتر چهره های دعوت شده امسال کنگره ، دستی و دلی در شعر سنتی و کهن ایران داشتند و اسم هایی چون : قیصر امین پور ، علیرضا قروه ، عبدالجبار کاکایی و... گواه این سخن.چرا که گرامی داشت مردی بود که اگر چه اولین دفترهای شعرش ، سپید و نیمایی بوده اند ولی امروز به عنوان چهره برتر غزل شناخته می شود و این تقدیر وارونه را فقط یک نفر به خوبی به سر آورده است که او کسی جز بهمنی نیست. چرا که همه متقدمان شعر معاصر از غزل و مثنوی شروع کرده و به نیمایی و سپید رسیده اند و بهمنی بر عکس و این عکس جریان آب شنا کردن البته مهارتی می خواهد که از هر کسی ساخته نیست و کیمیای شعر بهمنی نیز در این است.

............................................................................................................................................................................................

چهارم: بیشتر شاگردان بهمنی در هرمزگان (و اکنون تمام ایران ) راهی دیگر را در پیش گرفته اند چرا که تنفس در هوا های تازه را بر نفس غزل مقدم کرده اند و راهی را در پیش گرفته اند که به شعر مدرن امروز ایران معروف است . راهی پر رهرو و جوان پسند و صد البته امروزی.

.............................................................................................................................................................................................

پنجم: شعر و قصه جوان امروز بازتابی از زندگی جوانان امروز است از این رو فراوانی سکس گفتاری در آثار ارائه شده و از هفتاد صافی عبور کرده ی کنگره هم به حدی بود که صدای معاون وزیر ارشاد را در روز آخر کنگره در آورد که : شعر و قصه امروز ما به کجا می رود؟ سوالی که البته جوابی نگرفت.

..............................................................................................................................................................................................

ششم: جامعه ای که از خط ریش و واکس کفش گرفته تا اندازه ناخن سبابه و چسب زخم و دیالوگ با مرغ همسایه و رنگ سقف مستراح اش بسته به مد روز باشد انتظار این که شعر و قصه جوانش دیگر با این مدها سازگار نباشد انتظار بعیدی است. خالی بودن سالن کنگره به هنگام خواندن شعر و قصه هاج و واج ماندن مستمعین نیز حکایت جمله معروف عباس میرزاست که راست گفته بود بنده ی خدا که گفته بود : همه چیز ما ایرانی ها مثل همه چیز ماست !!

..............................................................................................................................................................................................

هفتم : طیبه شنبه زاده در قسمت شعر جوان تنها نامی بود که از هرمزگان در روز آخر جشنواره توانست جایزه مقام دوم شعر را کسب کند در داستان با همه امید هایی که می رفت نامی از هرمزگان خوانده نشد. شنبه زاده نیز اگر چه سپید کار می کند و خود را چندان با شعر کلاسیک و به خصوص غزل هم خون نمی داند اما به نسلی تعلق دارد که گره های محکم ان به حیات شعری بهمنی غیر قابل انکار است.

سعید سهیلی زاده

...........................................................................................................................................................................................

سانسور سرایت می کند:سانسور به کنگره هم سرایت کرده بود . بسیاری از داستانها و اشعار سانسور شده بودند . دوستی می گفت پنج سطر از داستانش را حذف کرده اند . خیلی جالب است در سال ۲۰۰۵ما داستان سانسور می کنیم.

...........................................................................................................................................................................................

هرمزگانیها : پس از درخشش هرمزگانیها در جشواره ادبیات دانش آموزی کشور در اردبیل و کسب سیزده مقام اولی و نیز سوابقی که در کنگره های قبلی از آنها به جا مانده بود این انتظار می رفت که در کنگره ششم هم شاهد موفقیت های انها باشیم که متاسفانه به جز مقام دومی خانم شنبه زاده چیزی دستگیرمان نشد.

.........................................................................................................................................................................................

                                                       


بادگیرها:
در کنار برگذاری کنگره آثار حجمی مسعود درگاهی هم به نمایش در آمد. نمونه های بادگیرهای هرمزگان که هر کدام بنا بر شرایطی شکلی خاص دارند. در آینده از بادگیرها در این وبلاگ بیشتر می خوانید
.

..............................................................................................................................................                             

موسیقی در کنگره: به جز گروهی موسیقی یزد ،بقیه گروه ها چنگی به دل نمی زدند. به ویژه که از گزوه های هرمزگانی توقع بیشتری می رفت. گروه جعله با نوازندگی قنبر راستگو و بدون گیتاریستش حمید سعید به روی سن آمد. شاید تصمیم بر این بود حال و هوای کار را بومی تر کنند. نبود حمید سعید از زیبایی کار گروه کاسته بود.

..........................................................................................................................................................................................

آقای توحدی ! موسیقی هرمزگان فقط گروه نغمه نیست:نمی دانم این چه رازیست که آقای توحدی رئیس انجمن موسیقی استان از بین این همه هنرمند خوش صدا و این همه گروه موسیقی چسپیده به برادران ایرانمنش. باور کنید تنها کسی که می فهمید سلیمان ایرانمنش چه می خواند برادرش مجید بود. که او هم روی سن در حال نواختن عود بود. آقای توحدی جشنواره ایرانگردی و جهانگردی که در هتل هرمز برگذار شد را به خاطر بیاور و آن گروهی که از میناب آمده بود و البته خیلی بهتر از گروه نغمه برنامه اجرا می کرد.این گونه مراسم هایی که در سطح اول کشور برگذار می شود جای بهترین هاست.نه نزدیک ترین ها! اگر به این مساله توجه می کردی مجبور نمی شدی هنگام اجرای گروه نغمه از خجالت خود را پشت روزنامه قایم کنی!؟!

ما فرزندان سیاه این شهر شب زده ایم.

  امیر از دوستان قدیمی من است.نمی خواهم از او تعریف کنم.  کارهایش را ببینید.چند روزی است که نقاشیهایش را در بلاگ اسکای گذاشته. این نوشته هم از اوست. شاید یکی از بهترین پست هایی که تا کنون خوانده ام.

...........................................................................................................................................

راستش به نظرم آدم قبل از اینکه هنرمند باشه انسانه و قبل از اینکه به کار هنری بپردازه ٬ باید نیازهای اولیه شو رفع کنه . نیازهای خودش وهمنوعانش ...

امشب ساعت ۱۲.۵ سر همین میدون برق خودمون این پسر بچه رو دیدم .
آره همین بچه سیاه رو .

داشتم از کنارش رد می شدم که دستشو به طرفم دراز کرد ٬ازم پول خواست . منم بی تفاوت از کنارش عبورکردم.ولی هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که ناخود آگاه برگشتم واز تو جیبم ۳۰ تومن پول خورد در آوردم و بهش دادم .همین جور که نگاهمون به هم گره خورده بود ازش سوالایی کردم .پرسیدم : آخه تو ٬ این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟مگه خونه زندگی نداری ؟پدر مادرت کجان؟
گفت: دمپاییمو بردن . پدرم ٬ مادرمو ول کرده . خونمون کمربندیه و ...
ازش خواستم چندتا عکس ازش بگیرم . قبول کرد و به دوربین خیره شد .
آخرشم که میخواستم برم بهش سفارش کردم زودتر برو اینجا نمون خوب نیست .همینجور که دور میشدم ٬ اون داد زد و گفت :عکسارو کی چاپ میکنی ؟؟؟ برام میاریشون...؟


  همین جور که داشتم دور می شدم ٬ با خودم فکر می کردم که چه قدر مسخرست ...من الان تو این فکرم که خونه رفتم شام چی بخورم ؟ ولی اون تو این فکره که آیا چیزی برای خوردن میتونه گیر بیاره ؟؟؟