مامبو از تکرار گریخت.

    مامبو از تکرار گریخت

  حضور سهیل نفیسی حال و هوای دیگری به موسیقی مامبو داده بود .مامبو اینیار ساده بود و دلنشین .  چیزی متفاوت از آهنگ هایی که شنیده بودیم و توقع داشتیم باز هم بشنویم . از تاثیر سهیل که بگذریم باید به این نکته اشاره کنیم که اعضای مامبو نشان دادند که چقدر حرفه ای و انعطاف پذیرند . و همه اینها دست به دست هم داد که شاهد یکی از بهترین کنسرت های موسیقی بعد از انقلاب در هرمزگان، باشیم . مامبو نشان داد هنوز هم بهترین است.

    سهیل و سعید

 سهیل واقعا بی نظیر است هم از نظر اخلاقی و هم کار موسیقیایی . او اینقدردر خواندن ترانه های ابرام تبحر داشت که آدم را به یاد ابرام می انداخت او حتی تحریرهای خاص ابرام را هم به خوبی اجرا می کرد. جمله اول او واقعا به دل نشست : "خیلی خوشحالم که بعد از مدتها در کنار همشهری های خودم هستم . البته اگر من را همشهری خود بدانید. " ... والبته او کم حرف زد و بیشتر ناگفته هایش را با اجرای قطعاتش به همه فهماند . سعید محبی نوازنده پرکاشن هم روز خوبی را پشت سر گذاشت . این کنسرت واقعا به من فهماند که دو گوش و دوچشم برای آدم کم است . چقدر سخت بود انتخاب اینکه حرکات موزون دستهای سعید را نگاه کنی یا سیهل را ...

   مامبو بدون جازیست

 حسن نوری نسب و جازش غایبان از  این کنسرت بودند . غیبتی که خیلی ها را به تعجب انداخت. ماننند غیبت گیتارالکتریک محمد محترم پناه که خیلی از دوستدارن بلوز را دلخور کرده بود.

  اشتباهات عجیب استاد نعیمی

  در بین دو قسمت برنامه از آقای منصور نعیمی دعوت شد تا به عنوان یکی از دوستان ابرام به روی سن بیاید و اشعار و ترانه هایی از او  بخواند. البته احترام ایشان به عنوان پیشکسوت عرصه هنر بر همه واجب است ولی از حق هم نمی توان گذشت که اشتباهات ایشان همه را به تعجب و عده ای را به خنده انداخت . این اشتباهات حتی در ترانه هایی از ابرام که همه آنها را امروزه زمزمه می کنند هم تکرار می شد .

  برهم زدن کنسرت در شب دوم

 دوستانی که برای دیدن کنسرت در شب دوم به سالن غدیر رفته بودند . تنها توانستد مدت زمان اندکی از این اجرا لذت ببرند . مثل اینکه عده ای به بهانه اینکه در تبلیغات از عنوان بزرگداشت ابراهیم منصفی استفاده شده بود. و مامبو فقط مجوز کنسرت داشته و نه چیز دیگر آنرا سوء استفاده تلقی کرده و از ادامه برنامه جلوگیری به عمل آورده بودند. این آقایان مثل اینکه تا آن موقع خواب بوده اند و یا  حداقل اینقدر از موسیقی بی خبرند که نمی دانند گروه مامبو لیوا احتیاجی به اینگونه مسائل ندارد .البته گروه مامبو هم بی تقصیر نبوده ولی مثل روز روشن است که اگر سوء استفاده ای در بین بود شما هیچ گاه نمی توانستید جلال منصفی و دیگر نزدیکان ابرام را در این کنسرت ببینید . البته بعضی از دوستان داستانهای دیگری در این باره نقل می کنند ...

تازه های موسیقی بندرعباس

         مامبو لیوا و فرار از تکرار

 یکشنه و دو شنبه همین هفته کنسرت گروه مامبو لیوا در سالن غدیر گلشهر راس ساعت هشت ونیم برگذار می شود. مامبو که انگار خودش هم از تکرار خسته شده این بار برای فرار از این معضل دست به دامان سهیل نفیسی شده است . شاید با حضور او مامبو رنگ و بوی دیگری بگیرد . این کنسرت به بهانه بزرگداشت ابراهیم منصفی برگذار می شود .

          باز هم ناصر

   خبرهای جدید  از ناصرعبدالهی حاکیست که او  اینبار هم کار متفاوتی از کاست قبلی خود ارائه میدهد . او اینبار به سراغ ترانه یمبو سهله رفته و با باسازی آن قصد دارد یکی دیگر از ترانه های قدیمی را سرزبانها بیاندازد . امیدواریم او اینبار نام اهنگساز واقعی این ترانه را هم از یاد نبرد . و به جای نوشتن کلمه ملودی محلی نام صاحب این کار را قید کند . یکی دیگر از ترانه هایی که ناصر روی آن کار می کند چوک قشم است . که می گویند با ریتم راک همراهی می شود . دوستانی که اجرای این ترانه را شنیده اند اعتقاد دارند این ترانه سروصدای زیادی به پا می کند .

        تولد گروه گاما

  محسن آزاد بخش جوان با استعدادی است که با کمک دوستانش می خواهد آهنگ هایش را به گوش شما برساند . او عاشق اریک کلاپتن است و شاید کارهایش هم بوی اریک گرفته باشد .

محسن آزاد بخش

مصطفی کیبرورد او را می نوازد .  محسن آوخ تومبا و سروش خرمی هم گیتارباس. ترانه ها هم سروده های علی رضایی شریف هستند به علاوه چند ترانه که از خود محسن است . او و گروهش مشغول ضبط کارهایشان در استدیوی سروش هستند .

   امیر رحمانیان و دردسرهای ضبط   

   امیر رحمانیان هم ترانه هایش را آماده ضبط دارد ولی هنوز نتوانسته با استدیو های بندر به توافق برسد . تمام ترانه ها از سروده های مجید ذاکری هستند . ترانه هایی که از فضاهای تازه ای برخوردارند  و شنیدن آنها خالی از لطف نیست.

   رضا صادقی و کارهای تازه

 روز به روز بر شهرت و محبوبیت رضا در ایران افزوده می شود . واین باعث افتخار ما بندریهاست . می گویند رضا به اندازه سه کاست کار آماده دارد . کی به بازار می آید خدا می داند . شایعه شده اواخر آذر ماه اولین کاست او را خواهیم شنید . 

   پیوند و آهنگساز ازبک

 کاست جدید پیوند شامل ده ترانه است. پنج ترانه بندری و پنچ ترانه فارسی، که تمامی آنها هم  از سروده های مجید ذاکری هستند . پیوند از آهنگسازهای مختلفی استفاده کرده تا فضای موسیقیایی کارهایش یکنواخت نشود . کار تنظیم کاست او هم برعهده یک موسیقیدان ازبک به نام عادل است .

 محمد روهنده و نوازنده های آماتور

محمد روهنده

  روهنده بعد از اینکه به در خواست اسپانسرها  برای رفتن به تهران جواب رد داده، یک کار جدید به بازار داده که زیاد جالب نیست . متاسفانه نوازنده این کاست در سطح او نیست. ولی مثل اینکه او هم مشغول ضبط یک کار جدید با نوازندگی میلاد است .

شعرا هم شعر گوش نمی دهند.

      مراسم شب شعری در دانشگاه آزاد بندرعباس برگذار شد . تنها نکته های مثبت این برنامه تسلط مجری برنامه و صدای دلنشین او ، اشعار طنز راشد انصاری و حضورموفق  شاعران دانشجوی دانشگاه پیام نور بود .  اولی خانم رضایی که همه را حیرت زده کرد هم با اشعارش و هم اجرای بسار قوی اش. و یک خانم دیگر که ایشان هم خیلی مسلط بود و ما اینقدرمحو شعر و اجرای زیبایش بودیم که نامش را فراموش کردیم و هر چه از دور و بریـها هم پرسـیدیم نتیجه ای نداشت آنها هم انگار غرق شده بودند .
 آخریها آنقدر حرف زدند که این کار به خود شعرا هم سرایت کرد حتی آن دسته از شاعرانی هم که ناراحـتی شان را از این پچ پچ ها ابراز کرده بودند خود به این بیماری دچار شـدند .  و با تشکیل باندهای مجزا به راه اندازی  جلسات مستقل مبادرت کردند . یک مزیت این برنامه هم این بود که بالاخره نمردیم و معنی طنز را هم فهمـیدیم . بعضی ها به اسم طنز هر چه از دهانشان بر می آمد گفتند و این گفته ها آنقدر زننده می نمود که حتی حالت چهره مجری متین برنامه را به شدت تغییر می داد .من و شما هم می دانیم که طنز برای نشان دادن زخمها می تواند از کلمات و جملات رکیک هم استفاده کند . شکی نیست . ولی برای هدفی پاک . به قول دوستی طنز تیغ جراحیست نباید به دست هر کسی بیفتد .

خلیج عربی ، فردوسی روسی و رگ غیرت ما

گزارشگر تلویزیون دستش را به طرف دریا دراز کرد و رو به دوربین با یک لحن حماسی گفت: این خلیج فارس است و همیشه خلیج فارس می ماند.

   کارگردان که گفت:" کات خوبه "  همه خوشحال شدند چون می خواستند هر چه زودتر از دریا دور شوند آخر این خلیج همیشه فارس بوی بدی می داد . بوی فاضلاب ،‌‌زباله های صنعتی و غیر صنعتی ، روغن کشتی ها و بدتر از همه خون ماهیگیرها و جوانان بی گناهی که به خاطر لقمه ای نان به دریا زده بودند  همه این بوها باهم قاطی شده بود و هوا را غیر قابل تنفس تر کرده بود.

***

   همیشه آرزو می کردم که یک شاهنامه چاپ مسکو داشته باشم . شاهنامه حکیم ابولقاسم فردوسی روسی ! شاید به رگ غیرت خیلی ها بر بخورد که چرا گفتی روسی؟ به این خاطر که آنها فردوسی را و شاهنامه را و منزلت آنرا بهتر از ما می دانند و حتی از آن استفاده های بهتری هم می برند . شاهنامه، فردوسی ، مولوی و ابن سینا مال کسانی اند که آنها و آثارشان را بهتر شناخته اند .

***

   به رگ  غیرت همه برخورده بود . جلسه گرفته بودند تا یه راه حلی برای مقابله این توطئه عربی ـ غربی پیدا کنند . آقای رئیس بیشتر از همه به رگ غیرتش برخورده بود . بهمین دلیل زودتر از همه آمده بود . البته خودش هم ناراحت بود از اینکه مرخصی ها را لغو کرده ولی چاره ای نبود . بیشتر از همه همسرش دلگیر شده بود چون باید بی خیال سفر جنوب می شدند . هنوز کسی برای شروع جلسه نیامده بود و آقای رئیس داشت خاطرات سفر عید پارسال را که در جنوب گذرانده بودند مرور می کرد . او این صحنه بامزه ای که با پسرش برای پرت کردن پوست نارنگی به داخل دریا مسابقه گذاشته بودند را هرگز فراموش نکرده بود . یادش به خیر . خیلی خوش گذشت .

***

  این عربها هم خوشی زده زیر دلشان ، بیکارند . هر سال برای پیدا کردن زباله هزاران غواص می فرستند کف دریا را وارسی کنند .لابد نمی دانند این خلیج همیشه فارس می ماند .

موسیقی درمانی و ...

و افلاطون گفت: شما فرد دیوانه ای را به من بسپارید تا من بوسیله موسیقی آنرا به آدمی دانا ، سخنور ، جنگجو ویا هرآنچه شما بخواهید مبدل کنم .

***

شاید چند صباحی باشد که تاثیر موسیقی در بهبود بیماری های جسمانی هم مانند بیماری های روحی وروانی از نظر علمی به اثبات رسیده باشد . اما قرنها پیش در ایران زمین بیمارستانی بوده که بیماران لاعلاج در آن بوسله موسیقی بهبود می یافته اند . این کار آنقدر دقیق انجام می شده که برای هر بیمار موسیقی خاصی نواخته میشده است .

***

  سار از جبشه به دیگر کشورهای آفریقایی و نیز عربستان وسپس به سواحل جنوبی ایران نفوذ کرد . و به زار تغییر نام یافت . زار ، نوبان ، مشایخ و غیره بادهایی هستند که روح انسان را تسخیر کرده او را اغلب مورد آزار خود قرار می دهند . برای هر آرام کردن هر بادی موسیقی خاصی لازم است .

***

 و جالب تر از همه لیواست ، موسیقی و مراسم همگانی باشکوهی که بی هیچ مناسبت ملی و مذهبی ، فقط برای شادی برگذار می شود . و این آزاد اندیشی برای ما آدمهایی که سعی کرده ایم هر چیزی را به ملیت و مذهب ربط دهیم کمی عجیب است .

***

  باور کنید با چشمهای خودم دیدم دستهایش می لرزید . آرامش بخش هم مصرف کرده بود ولی افاقه نکرده بود . حرفهای من هم که سعی می کردم آرامش کنم فایده ای نداشت .من هم کلافه شده بودم . باید به قرارم میرسیدم . باید می رفتم ولی نه ! نمی توانستم او را هم تنها بگذارم . اصرار کردم : " برای دیدن تمرین مراسم لیوا دعوت شده ام تو هم بیایی بد نیست " او هم آمد . مراسم که تمام شد لبخند پر رنگی روی لبهایش بود که فراموش کردنش برایم  سخت است . آن موقع بود که با خود گفتم : چه جادوییست این لیوا.

***

   و ما چه ساده گذشته ایم از چیزهایی که شاید هویت ما نهفته در آن باشد . اصالتهایی فراموش شده که تنها اندکی به آن عشق می ورزند  و سعی در حفظ آن دارند . دوستانی که حتی نمی خواهند نامی از آنها برده شود .به همین دلیل بدون اینکه نامی از آنها ببرم تشکر میکنم . ممنون! خسته نباشید!

 و البته هستند هم کسانی که سعی در دانستن و ثبت این میراثها دارند .به طور مثال، آقای بهرنگ عباسپور که علاوه بر سمت ها وکارهایی که ظاهرا انجام میدهد . در این زمینه هم تلاش مضاعفی دارد . برای او  ودیگر دوستان که پای در راهند آرزوی موفقیت می کنم . موفق باشید .

***

  اگر شما هم می خواهید چیزی ازبادها (زار ، نوبان ...)و موسیقی درمانی و دیگر اسرار فراموش شده بدانید . میتوانید به مقاله هایی که در اینترنت در مورد موسیقی درمانی درج شده مراجعه کنید . البته شاید  کتاب اهل هوا از شادروان غلامحسین ساعدی بهترین و قدیمی ترین منبع باشد و یک نمایشنامه کوتاه  هم از آقای عبدالله خداکریمی به نام خیزران موجود است که نکاتی را می توان از آن آموخت و یک کتاب هم ازآقای درویشی که هنوز موفق به یافتن آن نشده ام .

دوست من ، ایمان

 ایمان ذاکری دانشجوی  ممتاز کارشناسی ارشد رشته مکانیک سازه و مواد  دانشگاه صنعتی است .او در سال هفتاد ونه با رتبه چهل ویک در کنکور پذیرفته شد.  سال گذشته همکاری او با دکتر ملکی یکی از استادان برجسته دانشگاه صنعتی شریف باعث ارئه شدن یک مقاله در کفرانس ملی عمران شد . او علاقه زیادی به تحقیق در ضمینه مواد و رفتارهای سازه ای آن دارد.به همین دلیل به مساله بتن و مشکلات آن در مناطق جنوبی ایران پرداخته است. هرمزگان به ایمان و امثال او نیاز دارد . ما هم به دوستی با او افتخار می کنیم .او افتخاری است برای ما و هرمزگان .برای آشنایی بیشتر با او و پروژه هایش به این سایت مراجعه کنید.

اله سبزه را هم دزدیدند!!!

سریال دزدیده شدن آهنگ ها و ترانه های بندرعباسی همچنان ادامه دارد . و اینبار یک دزد با کلاس . آریا با کاست جادو که تقریبا تمام آهنگ های آن دزدی است . دو سه ترانه بندری . یک ترانه بلوچی و یک آهنگ عربی و بقیه ترانه ها که فارسی هستند و خدا می داند که این جناب آهنگساز که تحصیلات آکادمیک هم دارد ، آنها را از کجا کش رفته است.

    اگر این آدم کمی انصاف داشت خودش می دانست که اله سبزه ای که روهنده چندین سال پیش خوانده خیلی بهتر از آن چیزی است که او امروزخوانده است.و دیگر نیازی نبود ایشان زحمت این کار را بکشند .

***

    فرید افشار خواننده دو رگه شیرازی ــ بندری است که با کاست قصر بی نشون خودش را به بازار موسیقی پاپ ایران معرفی کرده .ایشان هم از چند ملودی و ترانه قدیمی بندرعباسی استفاده کرده که متاسفانه اجرای آن چندان به دل نمی نشیند . ترانه دیر ابو از مرحوم منصفی یکی از آنهاست . کاری به تفاوت حسی این اجرا با کار اصلی نداریم . خب هر کس با توجه به سلیقه و حس خودش می خواند . ولی هیچ کس آزاد نیست کلمات را هر طوری خواست تلفظ کند .

       همانطور که میدانید بسیاری از ملودی ترانه های بندری یک خطی هستند . ناصرعبدالهی برای اولین بار در کاست هوای حوا برای رفع این مشکل سه ملودی را با هم تلفیق کرد که کار قشنگی از آب درآمد . ولی بعد از او کسان دیگری که دست به این کار زدند نتوانستند کار جالبی ارائه دهند و به نظر من فقط ملودی ها را حرام کردند.

  در کاست قصر بی نشون فرید افشار ترانه خاشه که دلوم شاد تکه، که یکی از زیباترین ملودیها و اورتورهای بندری را داراست و تک خطی هم نیست را با دو سه ملودی دیگر که بندری نیست تلفیق کرده و یک چیزی شده که بیش از یک بار نمی توان گوش داد .ونکته جالب هم اینجاست که متاسفانه ویا خوشبختانه اورتور این ترانه حذف شده است . گفتم متاسفانه چون زیبایی این آهنگ به اورتور آن است . و خوشبختانه چون شاید کس دیگری بیاید و آن را بهتر و کامل تر اجرا کند .

   دیگر اینکه در جایی که باید نام آهنگساز این ترانه ها نوشته شود . نوشته شده : محلی. مگر اینها صاحب ندارند مگر نباید از آنها اجازه گرفته شود و ... 

***

   شاید حیف باشد درجایی که راجع به دزدیده شدن ملودی های بندری حرف می زنیم نامی از  محمود جهان نبریم . او بدون شک بعد از خودمان بزرگترین ضربه زننده به موسیقی هرمزگان بوده . آخرین شاهکار ایشان دزدیدن ملودی مینو(میناب) گلستونن و تغییر آن به آبادان گستانه بوده . البته ناصر عبداللهی( که خیلی از دوستان او را مایه شرمساری استان می دانند) جواب خوبی به او داد وقتی که در یکی از جشن هایی که به مناسبت عید برگذارشده بود از او خواستند زنده بخواند و او هم زد زیر آواز که :    

مینو گلستونن              بوستون مینو 

***

 


  و واجتر آن است که مسولین موسیقی استان فکری برای ثبت آثار قدیمی بکنند .  و مهمتر از آن این است که ما خودمان موسیقی مان را بشناسیم و به آن احترام بگذاریم

باز در عرش برین بانگ غم و زاری شد

اگر  غلوها ، تحریف ها و اشتباهات تاریخی که در عزاداری ها رخ می دهد را نادیده بگیریم ، می رسیم به حسن مشترک تمام عزاداری های دنیا که همان نمایاندن خوبی ها و بدی هاست .

***

  و شاید نیاز به گفتن نباشد که عزاداری  هر چند نمایشگر یک قضیه باشد باز هم با تاثیر از فرهنگ وآداب آن منطقه ویژگی های خاص خود را داراست . این نوحه تقریبا در تمامی نواحی ایران با نواهای مختلف  خوانده می شود :

     فردا حسین سر می دهد        عباس و اکبر می دهد 

     شش ماهه اصغر می دهد     هم عون و جعفر می دهد

  ولی وقتی نوای بندری محرابی را در منبر (حسینیه ) کرتی می شنوی حس می کنی که باید تکان بخوری ! یک تکان روحی ،ذهنی و جسمی . حسی که جدای از محتوای معنوی و اعتقادی آن بسته به موسیقی  قوی آن است.

  سینه زنی ها در جنوب ایران شباهت های زیادی به هم دارند ولی به جز تفاوتهایی که در حرکت بدن و قدم ها دیده می شود . فرق اساسی سینه زنی هرمزگان با دیگر مناطق سر ضرب بودن آن است  . در اینجا ضرب حتی از لهجه و محتوا هم مهمتر است .در دیگر جاها مثلا خوزستان تکیه بر حزن آور تر بودن نوحه بیشتر است ولی در هرمزگان ضرب ، تکنیک و گام بالای صدای نوحه خوان در درجه اول اهمیت قرار دارد . یک ضرب آهنگ معنوی .

  والبته درهمین هرمزگان هم تفاوتهایی دیده می شود . سینه زنی بندرعباس با میناب و رودان یکی نیست . و حتی در این تفاوتها در منبرهای بندرعباس هم دیده می شود .

منبر کرتی

  منبر کرتی برگذار کننده بهترین و منسجم ترین مراسم سینه زنی در بندرعباس بوده .حضور نوحه خوانان ماهر ، یک بانی خوش برخورد و با سیاست به نام خالو عیسی و نیز همیت کسانی که همیشه یک پای ثابت مراسم هستند ، باعث این امر بوده است .منبر کرتی را  به علت وجود درخت کرتی بزرگ و کهنسال  میان آن از قدیم به این نام خوانده اند . در ابتدا مراسم تعزیه خوانی هم در این منبر اجرا می شد که بعلت بروز مشکلاتی از خیر آن گذشتند. ولی کمی آنطرف تر در منبر گپ برادر ناتنی خالو عیسی یعنی ملا ممد ( محمد ژیانفر )  ، حساسیت زیادی در اجرای تعزیه دارد . بطوری که تعزیه منبر گپ پر بیننده ترین تعزیه بندرعباس است .

    تعزیه هم موسیقی خاص خود را دارد . موسیقی سازی که کاملا حال و هوای بومی به خود گرفته است.این موسیقی در صحنه های مربوط به نبرد ها تعزیه را همراهی می کند و البته شاخص ترین نقش موسیقی در جلسه ای است که حنابندان  حضرت قاسم برگذار می گردد . موسیقی آوازی آنهم علاوه بر موسیقی نواحی ، مبتنی بر موسیقی آوازی در ردیف دستگاهی می باشد . که امروزه هیچ کدام آنها به شکل صحیحی توسط شبیه خوانان جوان رعایت نمی شود و اغلب آنان با یک نوای من در آوردی نسخه هایشان را می خوانند . شبیه خوانان قدیمی ، مشکلات روزمره زندگی و نداشتن تمرین کافی را دلیل این امر می دانند .

   البته ایرادات زیادی از قدیم بر تعزیه گرفته اند که مهم ترین آنها مساله حنابندان قاسم است که اغلب علمای تشیع آنرا رد کرده اند ولی بانیان تعزیه حاضر نیستند این واقعه خیالی را از تعزیه حذف کنند . حنابندان قاسم زیباترین جلسه  تعزیه است که بسیاری را  تحت تاثیر قرار می دهد .

***

  از هر چه بگذریم همین که عده ای هنوز برای این مسائل مذهبی ،فرهنگی اهمیت قائل هستند و در برگزاری هر چه بهتر آن تلاش می کنند . خود جای تقدیر فراوان دارد .

 

باورنکردنی

باور کردنی نبود . خواب بود یا رویا ؟ نمی دانم. برادرم هم کنارم بود . از او پرسیدم ما بیداریم؟ او فقط لبخند زد . البته بودن او هم نمیتوانست متقاعدم کند که بیدارم چون ما اغلب باهم هستیم حتی توی خواب . و صد البته جواب دادن او هم نمی توانست دردی از من دوا کند چون او توی خواب هم شوخ طبعی اش را فراموش نمی کند .

بقیه چیزها خیلی عادی بود . آدمها مثل همیشه در رفت و آمد بودند . پسرها به دخترها خیره می شدند و دخترها هم ناز می کردند . مثل وقتی که آدم بیدار است . حتی آب توی جوی کنار خیابان هم مانند همیشه بوی تعفن میداد . چراغ راهنما هم درست کار نمی کرد . بوی سمبوسه و روغن سوخته هم از سمبوسه نادر به مشام می رسید . درختچه های وسط خیابان هم مثل اغلب اوقات بی رمق بودند . و قرار گرفتن این تصاویر عادی و تکراری در کنار آن تصویر ، واقعه و یا بهتر بگویم معجزه بیشتر مرا شگفت زده می کرد .

و عجیب تر از همه بیتفاوتی آدمها به این معجزه بود . انسان امروزی با غرق شدن در تکنولوژی همه چیز را از یاد برده حتی معجزه را .

***

خیلی عجیب بود ماشینها از هر دو طرف خیابان می توانستند حرکت کنند . چون بالاخره پس از ماه ها بلاتکلیفی ، مسیر بین چهاراه سازمان وبلوکی آسفالت شده بود . معجزه از این بالاتر . باورکردنی نبود .

دشمن ورزش دوست اعتیاد است .

  شاید شما هم به خاطر داشته باشید . پیشترها برای راه انداختن یک بازی فوتبال چقدر درد سر ورنج لازم بود .پیدا کردن یک زمین صاف وهموار جزء آرزوهای دست نیافتنی مان بود . تازه زمین هم پیدا میشد دروازه نداشتیم . اگربخواهم جریان پیدا کردن میل گرد برای ساختن دروازه را هم بگویم خودش یک کتاب می شود .بعد از آن می گشتیم دنبال جایی که ساخت وساز بود وبا هزار عجز والتماس می خواستیم که چند تا خال جوش ناقابل هم به میله های ما بزنند .

      ولی نه ! صبر کنید این مشکلات خیلی هم قدیمی نشده حتی امروز شاید به علت ساخت و ساز بیشترهم شده باشد . حتی زمینهایی که قدیم می شد در آن بازی کرد امروز به طرز وحشتناکی غیرقابل استفاده مانده . مثل زمین بیست وهشت در محله سید کامل که بازی کردن در آن خطر ناک است . خدا می داند که درهر بازی چقدر پا توی چاله های این زمین پیچ می خورد. البته جالب تر از همه داستان زمین خورشیداست . زمین خورشید را سال گذشته آسفالت کردند و برایش نور افکن گذاشتند .( بگذریم که عده زیادی گله مند بودند که تبدیل این زمین فوتبال به فوتسال چقدر به ورزش این اطراف ضرر می زند .). پس از مدتی در زمین به روی بچه ها بسته شده و مسئول زمین در یک اقدام بشر دوستانه از بچه ها تقاضای پول کرده است .

  و جالب تر از همه اینها زمین هایی است که خود شهرداری در بعضی از محلات احداث کرده است . در پی تحقیقی که انجام دادیم هشتاد درصد از این زمینها مشکل دارند . زمینی که نوردارد دروازه ندارد وزمینی که دروازه دارد نور ندارد( گلشهر جنوبی) و همینطور ادامه دهید ... و البته در بسیاری از محلات هم اصلا  زمین بازی پیدا نکردیم .( پشت شهر ، شهناز و ...)

  ورزش دشمن اعتیاد است و دشمن ورزش دوست اعتیاد .