شبکه استانی، شبکه رسوایی!

 

نمایشگاه توانمندی های صدا و سیمای مرکز خلیج فارس در محل برگذاری نمایشگاههای عمومی و تخصصی بندرعباس برگذاری شد و البته تا بیست و دوم بهمن ماه ادامه دارد.

یکی از هنرمندان عرصه تلویزیون که برای بازی در سریال گارد ساحلی به بندرعباس آمده است وبا وجود اینکه من او را نمی شناسم از شهرت خوبی هم برخودار است . در گفتگویی در برنامه شوو بندر گفت: من وقتی امکانات اینجا را با استانهای خوزستان و اصفهان مقایسه می کنم تعجب می کنم............طفلکی این هنر مند مهربان و متعجب اگر می دانست که این شبکه با داشتن چنین امکاناتی حتی در روز ده دقیقه هم برنامه مفید ندارد از تعجب دو عدد شاخ هنرمندانه در می آورد.

کافی است آدم یک روز وقتش را بگذارد و از ساعت نوزده الی بیست و دو بنشیند پای برنامه های این شبکه . مطمئن باشید حداقل از سربازی معاف می شود.

این شبکه نه تنها تا به حال نتوانسته گوشه ای از فرهنگ و هنر هرمزگان را بنمایاند بلکه حتی بلعکس عمل کرده و به گونه ای شده که موجبات تمسخر دیگران را فراهم کرده که البته به حق هم می باشد متاسفانه صدا و سیمای خلیج فارس جای بهترین ها نیست جایگاه نزدیک ترین هاست .



شاید دکوری که امیر برای برنامه کودک شبکه استانی ساخته یکی از بهترین دکورهای حال حاضر کل کشور برای برنامه های کودک باشد . این را نه به جهت علاقه ای که به امیر دارم می گویم بلکه اعتقادم بر این است. شما هم این عکس را ببینید و قضاوت کنید.

جالب است بدانید این دکور در جابه جایی های  نمایشگاه ضربه های مهلکی خورده که به آسانی قابل تعمیر نخواهد بود و این بیشتر از همه امیر را ناراحت کرده بود که : "چرا؟"

کشف تازه در قلعه پرتقالیها...

 

قلعه پرتقالیهای جزیره قشم در سال ۹۹۸ خورشیدی بنا شده. به احتمال قوی این قلعه توسط اسپانیائیها ساخته شده ولی عده ای بر این باورند که پرتقالیها و نیز اندک تری معتقدند که ایرانیان این قلعه را ساخته اند. که البته هیچ کدامش زیاد اهمیت ندارد. مهمتر آن است که توسط ما دارد خراب می شود!

امام قلی خان سر دار شاه عباس در سال ۱۰۳۱به این قلعه حمله کرد و آنرا از چنگ پرتقالیها در آورد. این قلعه داری راه پله ها و دیوارهای بزرگی می باشد.جالب اینجاست که هنوز هم توپهای آن سر جایش افتاده و البته هیچ گونه تعمیری هم نشده و به مرور زمان پوسیده شده.

این قلعه هزار و پانصد و چهارده هزار متر مربع مساحت دارد. مصالح آن هم از سنگ  گچ و ساروج می باشد.از قسمتهای بجا مانده و جالب این قلعه آب انبار و راه پله های کوتاه آن است.

 خیلی دوست داشتم که عکسی شبیه همان عکسی که چندین سال پیش از از این قلعه گرفته شده  و شاید همه آنرا دیده باشند، بگیرم ولی هر چه سعی کردم زاویه مناسبی پیدا کنم تا عکس تقریبا همانی شود که می پنداشتم ، نشد.چرا که متاسفانه و یا خوشبختانه نخل ها هم رشد می کنند.

این قلعه منظره زیبایی دارد که حتی آماتورهایی مثل من هم می توانند عکس های خوبی از آنجا بگیرند.

  و اما کشف من در این قلعه...با توجه به یافته های من و دوست عزیزم بهروز ، به این نتیجه رسیدیم که پرتقالیها علاقه زیادی به خوردن ماهی برشته و آب پرتقال به همراه مشروب داشته اند. هنوز هم آثار این عمل ناشایست آنها باقی است . از آنجایی که مملکت ما  جای شراب خواری نیست. می توانیم با پیگیری های قانونی از طریق دادگاه های بین الملل تعداد هشتاد ضربه شلاق به شخص اول مملکت پرتقال بزنیم. تا درس عبرتی باشد برای دیگران...

 

ناصر عبدالهی...

 

بندر میوزیک: بندر میوزیک یکی از دوستان بسیار خوب من است که در مورد موسیقی هرمزگان می نویسد. او با توجه به سنش اطلاعات خیلی خوبی از موسیقی هرمزگان دارد که البته گاهی انرا با سلیقه اش تلفیق می کند.ولی در کل کار او برای من خیلی ارزشمند است. دیروز مطلبی در مورد ناصر عبدالهی نوشته بود که مرا واداشت جوابیه ای برای این مطلب بنویسم. البته این بدان معنا نیست که من چشم بسته تمام کارها و حرفهای ناصر را قبول داشته باشم چنانکه در این نوشته از او هم انتقاد کرده ام. ولی این روزها ناصر مورد بی مهری خیلی ها قرار گفته است که امیدوارم منشا آن چیزی جز سلیقه شخصی افراد و نکات فنی چیز دیگری نباشد.
......................................................................................................................

محله سید کامل:
دوستم ناصر را مایه شرمساری استان هرمزگان می داند و یکی از دلایلش هم این است که ناصر در محله سید کامل به دنیا آمده و سنی می باشد. باید بگویم که محله سید کامل از قدیمی ترین و هنرمند خیز ترین محله های بندرعباس می باشد. به خصوص در زمینه موسیقی که به جرات می گویم بسیاری از خوانندگان و نوازندگان خوب استان در این محله تقریبا فقیر نشین پا گرفته اند. در مورد سنی بودن ناصر هم دو نکته باید بگویم اول اینکه مگر تمام خوانندگان خوب دنیا شیعه هستند؟ و دوم کار علی ای احمد ثانی ناصر را گوش بدهید . به جرات می گویم تاثیر گذارترین و قوی ترین کاری که در زمینه موسیقی پاپ در مدح امام علی (ع) ساخته شده همین کار است.

آسمون ابری: ناصر قبل از آسمون ابری ، با شهلا ، مزن سنگ و ... معروف بود. او در هفده سالگی یکی از معروف ترین خوانندگان بندر بود و حتی او را برای مراسم به دیگر شهرستانها هم می بردند.درست دو سال قبل از به دنیا آمدن شما دوست عزیز.و البته او کارش را با کاست حقیقت دارد و بعد از آن عشق است و سپس با دوستت دارم ادامه داد. و در ضمن این یکی از افتخارات ناصر است که کارش را با خوانندگی در مجالس عروسی آغاز کرد. و چه سختی هایی که برای رسیدن به هدفش نکشید. و این نه مایه شرمساری ناصر است نه هرمزگان . فراموش نکن که امروز محبوب ترین خواننده هرمزگان کسی است که مجالس عروسی را می گرداند.( محمد روهنده)

ناصر با ایمان: او فقط ترانه ناز اتکه را به خدا نسبت داده .دو حالت بیشتر ندارد او او با ایمان است .که این خیلی خوب است و یا به قول شما تظاهر می کند . که اگر این دومی هم درست باشد نمی شود او را سرزنش کرد چون باید اینگونه باشد. منظورم را فهمیدی؟...

بوی شرجی: کاش حداقل توضیحات این کاست را به دقت مطالعه می کردید و بعد راجع به آن می نوشتید. ترانه ناز اتکه از استاد سنگبر نیست. ترانه غصه هم از مرحوم منصفی نیست . بلکه همان طور که در توضیحات این کاست هست و همه هم می دانند این ترانه از استاد قویدل و آهنگش هم از مهندس علوی می باشد. و در مورد اسامی ناشناس در کاست هوای حوا باید بگویم صالح آتون یکی از پیشکسوتان موسیقی استان هستند و شاید برای شما ناشناس باشند و الا...

پشت این پنجره ها: ناصر در برنامه پنجره حرفهایی زد که بیشتر به درد برنامه های طنز می خورد . ولی او هرگر به استاد منصفی توهین نکرد. این داستان سر دراز دارد.

اطلاع رسانی: شما دوست من حتی در مورد توضیحاتی که بر روی جلد کاست ناصر درج شده مرتکب اشتباه شده ای با این حال چطور به خود جرات می دهید که در مورد مسائل خانوادگی او هم این اشتباهات را تکرار کنید.

ناصر: او امروز زرنگترین خواننده پاپ ایران است. کاست هوای حوا علاوه بر موفقیت در فروش توانست دل دوستداران واقعی موسیقی را بدست بیاود . ناصر دیگر نمی خواهد تمام آهنگ ها را خودش تنظیم کند و تمام کارها ساخته های خودش باشند .او از آهنگسازان مختلف استفاده می کند تا کارش اسیر یکنواختی نشود. کارهای بندری کاست هوای حوا به خوبی توانست مردم ایران را با موسیقی مظلوم بندرعباسی آشنا کند. موسیقی که اکثر مردم تنها نامی از آن را به زبان می بردند و کسی متوجه تفاوت موسیقی بندرعباسی با موسیقی بندری نبود.ولی متاسفانه این روزها در هرمزگان بدگویی از ناصر بدون در نظر گرفتن نکات فنی شده یکی از نشانه های روشنفکری و سواد و ...در حالی که همه هم کارهای او را گوش می دهند و شاید نتواند ایرادی از نظر موسیقیایی بر آن بگیرند.

نقشه

      یکی برای نفت جان می دهد 
      یکی برای پول جان می کند
      یکی در پی زر 
      یکی در پی زور
      من دور از این تکاپو
      خستـه از این هیاهـو
              برای بوسیدن دستهای تو
               نقـشه می کشـم 

در حاشیه ششمین کنگره شعر و قصه جوان کشور

  ششمین کنگره شعر و قصه جوان کشور در بندرعباس برگذار شد. این کنگره این بار عنوان " نکوداشت استاد محمد علی بهمنی" را با خود داشت. نوشته زیر از استاد و دوست ارجمندم آقای سعید سهیلی زاده است. از اینکه این افتخار نصیبم شد که نوشته ی ایشان را در وبلاگم قرار دهم بسیار خوشحالم. و امیدوارم باز هم بتوانم از لطف ایشان بهره مند گردم. بعد از بند هفتم را خود نوشته ام امیدوارم به نوشته های آقای سهیلی زاده لطمه نزده باشم.

.......................................................................................................................................................................................

اول: تداوم چند ساله جشنواره شعر و قصه جوان در بندرعباس دیگر به یکی از ناگزیرترین رویدادهای فرهنگی و ادبی هرمزگان تبدیل شده است که باید هر زمستان انتظارش را کشید. جشنواره ای که در سال اول به تناسب شرایط خوب آب وهوایی و نارنگی سیاهو و تجارت قشم مثل بسیاری از دیگر سمینارها و کنگره ها در بندرعباس تشکیل شد و از قضای ربانی جا خوش کرد و ماند و چه ماندنی. کاش که تمام که نه ، حتی ربعی از سمینارها و کنگره هایی که هر زمستان در بندرعباس علم می شوند این گونه با قسمتی و قشری از مردم این سامان گره می خوردند.

..........................................................................................................................................................................................

دوم: جشنواره امسال نکوداشت محمد علی بهمنی بود، مردی که نقش تاثیرگذارش در شعر و ادبیات بیست ساله هرمزگان غیر قابل فراموشی است. بسیاری از گرایش های ادبیاتی امروز هرمزگان و به خصوص شعر آن مدیون بهمنی است که این دیار را به عشق زندگی اش انتخاب کرد.

معرفی و حضور بسیاری از چهره های امروز شعر و قصه و حتی موسیقی هرمزگان در سطح کشور در کنار استعداد و نبوغ بی نظیر فردی بچه های این دیار ، ریشه در نام و کار او داشت و دارد ، که این دیار و زندگی در آن را بی نهایت دوست دارد و حق هم با اوست.

...........................................................................................................................................................................................

سوم: بیشتر چهره های دعوت شده امسال کنگره ، دستی و دلی در شعر سنتی و کهن ایران داشتند و اسم هایی چون : قیصر امین پور ، علیرضا قروه ، عبدالجبار کاکایی و... گواه این سخن.چرا که گرامی داشت مردی بود که اگر چه اولین دفترهای شعرش ، سپید و نیمایی بوده اند ولی امروز به عنوان چهره برتر غزل شناخته می شود و این تقدیر وارونه را فقط یک نفر به خوبی به سر آورده است که او کسی جز بهمنی نیست. چرا که همه متقدمان شعر معاصر از غزل و مثنوی شروع کرده و به نیمایی و سپید رسیده اند و بهمنی بر عکس و این عکس جریان آب شنا کردن البته مهارتی می خواهد که از هر کسی ساخته نیست و کیمیای شعر بهمنی نیز در این است.

............................................................................................................................................................................................

چهارم: بیشتر شاگردان بهمنی در هرمزگان (و اکنون تمام ایران ) راهی دیگر را در پیش گرفته اند چرا که تنفس در هوا های تازه را بر نفس غزل مقدم کرده اند و راهی را در پیش گرفته اند که به شعر مدرن امروز ایران معروف است . راهی پر رهرو و جوان پسند و صد البته امروزی.

.............................................................................................................................................................................................

پنجم: شعر و قصه جوان امروز بازتابی از زندگی جوانان امروز است از این رو فراوانی سکس گفتاری در آثار ارائه شده و از هفتاد صافی عبور کرده ی کنگره هم به حدی بود که صدای معاون وزیر ارشاد را در روز آخر کنگره در آورد که : شعر و قصه امروز ما به کجا می رود؟ سوالی که البته جوابی نگرفت.

..............................................................................................................................................................................................

ششم: جامعه ای که از خط ریش و واکس کفش گرفته تا اندازه ناخن سبابه و چسب زخم و دیالوگ با مرغ همسایه و رنگ سقف مستراح اش بسته به مد روز باشد انتظار این که شعر و قصه جوانش دیگر با این مدها سازگار نباشد انتظار بعیدی است. خالی بودن سالن کنگره به هنگام خواندن شعر و قصه هاج و واج ماندن مستمعین نیز حکایت جمله معروف عباس میرزاست که راست گفته بود بنده ی خدا که گفته بود : همه چیز ما ایرانی ها مثل همه چیز ماست !!

..............................................................................................................................................................................................

هفتم : طیبه شنبه زاده در قسمت شعر جوان تنها نامی بود که از هرمزگان در روز آخر جشنواره توانست جایزه مقام دوم شعر را کسب کند در داستان با همه امید هایی که می رفت نامی از هرمزگان خوانده نشد. شنبه زاده نیز اگر چه سپید کار می کند و خود را چندان با شعر کلاسیک و به خصوص غزل هم خون نمی داند اما به نسلی تعلق دارد که گره های محکم ان به حیات شعری بهمنی غیر قابل انکار است.

سعید سهیلی زاده

...........................................................................................................................................................................................

سانسور سرایت می کند:سانسور به کنگره هم سرایت کرده بود . بسیاری از داستانها و اشعار سانسور شده بودند . دوستی می گفت پنج سطر از داستانش را حذف کرده اند . خیلی جالب است در سال ۲۰۰۵ما داستان سانسور می کنیم.

...........................................................................................................................................................................................

هرمزگانیها : پس از درخشش هرمزگانیها در جشواره ادبیات دانش آموزی کشور در اردبیل و کسب سیزده مقام اولی و نیز سوابقی که در کنگره های قبلی از آنها به جا مانده بود این انتظار می رفت که در کنگره ششم هم شاهد موفقیت های انها باشیم که متاسفانه به جز مقام دومی خانم شنبه زاده چیزی دستگیرمان نشد.

.........................................................................................................................................................................................

                                                       


بادگیرها:
در کنار برگذاری کنگره آثار حجمی مسعود درگاهی هم به نمایش در آمد. نمونه های بادگیرهای هرمزگان که هر کدام بنا بر شرایطی شکلی خاص دارند. در آینده از بادگیرها در این وبلاگ بیشتر می خوانید
.

..............................................................................................................................................                             

موسیقی در کنگره: به جز گروهی موسیقی یزد ،بقیه گروه ها چنگی به دل نمی زدند. به ویژه که از گزوه های هرمزگانی توقع بیشتری می رفت. گروه جعله با نوازندگی قنبر راستگو و بدون گیتاریستش حمید سعید به روی سن آمد. شاید تصمیم بر این بود حال و هوای کار را بومی تر کنند. نبود حمید سعید از زیبایی کار گروه کاسته بود.

..........................................................................................................................................................................................

آقای توحدی ! موسیقی هرمزگان فقط گروه نغمه نیست:نمی دانم این چه رازیست که آقای توحدی رئیس انجمن موسیقی استان از بین این همه هنرمند خوش صدا و این همه گروه موسیقی چسپیده به برادران ایرانمنش. باور کنید تنها کسی که می فهمید سلیمان ایرانمنش چه می خواند برادرش مجید بود. که او هم روی سن در حال نواختن عود بود. آقای توحدی جشنواره ایرانگردی و جهانگردی که در هتل هرمز برگذار شد را به خاطر بیاور و آن گروهی که از میناب آمده بود و البته خیلی بهتر از گروه نغمه برنامه اجرا می کرد.این گونه مراسم هایی که در سطح اول کشور برگذار می شود جای بهترین هاست.نه نزدیک ترین ها! اگر به این مساله توجه می کردی مجبور نمی شدی هنگام اجرای گروه نغمه از خجالت خود را پشت روزنامه قایم کنی!؟!

ما فرزندان سیاه این شهر شب زده ایم.

  امیر از دوستان قدیمی من است.نمی خواهم از او تعریف کنم.  کارهایش را ببینید.چند روزی است که نقاشیهایش را در بلاگ اسکای گذاشته. این نوشته هم از اوست. شاید یکی از بهترین پست هایی که تا کنون خوانده ام.

...........................................................................................................................................

راستش به نظرم آدم قبل از اینکه هنرمند باشه انسانه و قبل از اینکه به کار هنری بپردازه ٬ باید نیازهای اولیه شو رفع کنه . نیازهای خودش وهمنوعانش ...

امشب ساعت ۱۲.۵ سر همین میدون برق خودمون این پسر بچه رو دیدم .
آره همین بچه سیاه رو .

داشتم از کنارش رد می شدم که دستشو به طرفم دراز کرد ٬ازم پول خواست . منم بی تفاوت از کنارش عبورکردم.ولی هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودم که ناخود آگاه برگشتم واز تو جیبم ۳۰ تومن پول خورد در آوردم و بهش دادم .همین جور که نگاهمون به هم گره خورده بود ازش سوالایی کردم .پرسیدم : آخه تو ٬ این موقع شب اینجا چیکار میکنی ؟مگه خونه زندگی نداری ؟پدر مادرت کجان؟
گفت: دمپاییمو بردن . پدرم ٬ مادرمو ول کرده . خونمون کمربندیه و ...
ازش خواستم چندتا عکس ازش بگیرم . قبول کرد و به دوربین خیره شد .
آخرشم که میخواستم برم بهش سفارش کردم زودتر برو اینجا نمون خوب نیست .همینجور که دور میشدم ٬ اون داد زد و گفت :عکسارو کی چاپ میکنی ؟؟؟ برام میاریشون...؟


  همین جور که داشتم دور می شدم ٬ با خودم فکر می کردم که چه قدر مسخرست ...من الان تو این فکرم که خونه رفتم شام چی بخورم ؟ ولی اون تو این فکره که آیا چیزی برای خوردن میتونه گیر بیاره ؟؟؟

شاید دیوانه بود

  نه شب بود نه روز... . عصر هم  نبود ! شاید دیوانه بود!

 همه به او می خندیدند. والبته از ترس فاصله شان را با او حفظ می کردند. او ترسناک نبود ولی شاید حرفهایش وحشتناک بود.پوستش بنفش شده بود. می شد حدس زد که قبلا سرخ بوده و آفتاب اینگونه اش کرده .مو و ریشش بلند بود ولی زیاد ژولیده نبود.البته این نظر من بود. سینه ای ستبر و اندامی ورزیده داشت.

  در یک دستش نان بود . نان تازه.، بویش را می شد حس کرد و گرمی اش را. نان ها حالت مقدسی داشتند. یک چیزی شبیه معجزه در دستان یک ...!  نه ! نه ! مقدس تر بود. چون نان را هر کسی می تواند در دست بگیرد ولی...

   و دست دیگرش یادم نیست. شاید هم دست دیگری نداشت! چرا ! چرا ! داشت. ولی زیاد مهم نبود. انگار اخم کرده بود ولی ابروهایش گره نخورده بود. با لحنی که تقریبا برای سربازها می شمارند، می شمرد: یک ، دو ، سه ، چهار! ... یک ، دو ، سه ، چهار! ....

  همه می خندیدند ولی من  فقط لبخند زدم. چیزی که می شنیدم خیلی مفید تر از تمام موعظه هایی بود که تا به حال شنیده بودم.باید عجله می کردم داشت دیر می شد. شما هم عجله کنید.

   یک ، دو ، سه ، چهار!...

کارگاه عود سازی استاد اشعری

 

خشک سیم و خشک چوب و خشک پوست              از کجـــا می آیــد این آوای دوســت ؟

جزیره قشم. بازار فردوسی . کارگاه عود(بربط) سازی اشعری ........ اینجا بهترین کارگاه عود سازی ایران است.یک عود عراقی را درکنار عودی که در همین کارگاه ساخته شده گذاشته ایم و آنها را با هم مقایسه می کنیم . و حاصلش احساس غروری است که به آدم دست می دهد از اینکه ایرانیست.و در کنار کسی ایستاده که امروز هنرش مرزها را هم درنوردیده است : محمد رفیع اشعری.

عودهای ساخت او امروز حتی در بازار اروپا هم مشتری دارد . سوئد، فرانسه،آلمان،سوئیس و حتی کشورهای عربی مثل امارات .

                                                    

اولین و آخرین عود استاد اشعری

   (  استاد اشعری عودی که در زمان خردسالی ساخته را ترجیح می دهد؟ )

 او علاوه بر نوازندگی و ساخت ساز در زمیته ثبت ملودی ها و ترانه های محلی هم تلاش می کند و چند سالی است که ملودی های محلی را به نت در می آورد تا از گزند فراموشی در امان بمانند . کاش دیگرانی که چنین توانایی را دارند هم مثل او کمر همت می بستند.

حرفهای او را  بخوانید

 بیست سال است که کار ساختن عود را شروع کرده ام . در ابتدا سختی های زیادی پیش رویم بود . متاسفانه کسی نبود که مرا راهنمایی کند و مجبور بودم به تنهایی مسائلی که برایم پیش می آمد حل کنم. تنها یار من در این راه مطالعه کردن بود .

 همانطور که می دانید چند سالی است که سعی در نت نویسی آثار و ملودی های محلی را شروع کرده ام . چون اعتقاد دارم موسیقی محلی ما گنج بزرگی است که نباید آنرا به راحتی از دست بدهیم. البته ملاک من قدمت آثار نیست . مثلا یکی از کارهای ناصر (عبدالهی) را هم که بسیار دوست دارم نت نویسی کرده ام. آهنگ ترانه گنوغ( دیوانه) . این کار به نظر من حال و هوای محلی دارد ریتم آن دهل و کسر بندری است . و جالب اینجاست که بیش از شصت در صد فرم های نتی در این آهنگ به کار گرفته شده اند. خب این کار را ناصر سالها پیش و به طور حسی اجرا کرده بود حیفم آمد که آنرا ثبت نکنم . چون احتمال دارد در آینده جور دیگری اجرا شود. / استاد عود را برمی دارد و این آهنگ را برایمان می نوازد و اینقدر زیبا، که فکر می کنم بهتر است اگر قرار باشد ناصر این ترانه را اجرا کند بهتر است عود هم در آن نقش داشته باشد/ و البته تاکید من بیشتر روی نوشتن آهنگ های سنگین و با ریتم کند می باشد چون هنوز فرم مضرابی آن را نوازندگان به شکل ثابتی در ذهن ندارند.

اولین و جدیدترین

 آهنگ های ما (هرمزگان)برخلاف تفکر دیگران و خودمان بیش از آن چیزی که به موسیقی عربی نزدیک باشد ایرانی است. ولی متاسفانه ما چون موسیقی را علمی دنبال نکرده ایم نتوانسته ایم آنرا درک کنیم.حتی یک بار من در روزنامه صبح ساحل خواندم که نوشته بود موسیقی قشم عربی است. امروز اگر نویسنده آن مطلب اینجا بود من به او ثابت می کردم که اینگونه نیست . کسی که موسیقی محلی کار می کند و یا در زمینه موسیقی محلی مطلب می نویسد باید آشنایی کوچکی با دستگاه های ایرانی داشته باشد .

 در تکیه زدن و استفاده از نت های زینت ضعیف هستیم و نقطه قوت نوازندگان ما مضراب ریز و مچ قوی است که به خاطر نواختن به همراه دهل و کسر بندری این ورزیدگی را پیدا می کند . چون نواختن به همراه این ریتم بسیار سخت می باشد و حتی گاهی احساس می کنی دستت از کار افتاده است . باید نوازنده همراه ریتم بیاید ولی اگر به همراه عود یک گیتار باس یک گیتار الکتریک هم باشد دیگر این فضا های خالی پر می شود و یکنواختی از بین می رود . مثل کاری که محمد روهنده و مرشد میر رستمی کرده بودند . عود در کنار کیبورد و ریتم بندری که بسار زیبا از کار در آمده بود .کسانی هستند که در این زمینه کار می کنند ولی تک روی فایده ای ندارد همه باید با هم باشیم .

 هنر نوازنده در تک نوازی مشخص می شود . نوازنده ای که به علم موسیقی آشنایی نداشته باشد موفق نمی شود . آشنایی همراه با تمرین. او باید سبک و سیاق خود را مشخص کند و پس از آن به دنبال یک نوآوری باشد ،نه اینکه فقط تقلید از نوازندگان برزگ را مد نظر داشته باشد .نوازندگان با استعداد ما باید به دنبال سبک باشند.

 در زمینه عود سازی من خودم اگر ببینم یکی مثل آقای شجاعی که خیلی از من جوانتر است چیزی دارد که من در کارم نیست از او استفاده می کنم. و از آنطرف چیزی را که خودم بلدم به شاگردانم و کسانی که علاقه دارند یاد می دهم . ولی متاسفانه من چنین امکانی نداشتم . بارها به دیگر شهرها سفر کردم تا چیزی از دیگر اساتید یاد بگیرم ولی دیدم که آنها حتی ابزارشان را از هم پنهان می کنند . خب می بینید که من با چه مشکلاتی رو به رو بوده ام .

 امروزه علاوه بر عراق و مصر که عودهای خوبی تولید می کنند . ترکیه هم پیشرفت خوبی در این زمینه پیدا کرده است و حتی از نظر تکنیک و علمی بودن کار از عربها سر تر هستند ولی خب ما چون بیشتر گرایش به صداهای بم داریم عودهای ساخت مصر و عراق را بیشتر می پسندیم . عودهای ساخت این کارگاه را هم ما در عین علمی ساخته شدن با صداهای بم و عمق بیشتر می سازیم تا هم با روحیات نوازندگان ایرانی سازگاری داشته باشد هم از نظر تکنیکی و علمی پر بار باشد.

کارگاه عود سازی استاد اشعری

( کارگاه عود سازی استاد اشعری)

 برنامه های زیادی را برای آینده دارم که اگر مشکلات اجازه دهند آنها را عملی می کنم . تولید عود با بسته بندی مناسب که تا به حال در دنیا سابقه نداشته است . تهیه یک شناسنامه برای هر عود....تهیه عود های آموزشی با قیمت خوب و کیفیت مناسب و ...

تاریخ سر کوب

   تئاتر تاریخ سرکوب به عنوان کار برگزیده جشنواره منطقه پنج کشور (بوشهر) انتخاب گردید.  در این جشنواره هفت استان" فارس ، خوزستان ، کرمان،کهکیلویه و بویر احمد،بوشهر و هرمزگان "با دوازده نمایش حضور داشتند. در پایان این جشنواره نمایش " تاریخ سرکوب" به کارگردانی ابراهیم پشتکوهی از استان هرمزگان عنوان اول این جشنواره را به دست آورد. و به جشنواره تئاتر فجر راه یافت. این موفقیت را به دوستداران فرهنگ وهنر هرمزگان تبریک می گویم و امیدوارم گروه تی تووک در مراحل بعد هم بتواند موفقیت هایش را ادامه دهد. 

مصلح مسلح به سلاح عشق

  دو سروده از ابراهیم منصفی ( نیمای جنوب) و علی رضایی شریف که آنها را تقدیم می کنم به دوستان مسیحی ام. امیدوارم در کنار لذت بردن از این سروده ها اندکی هم با فرهنگ و هنر هرمزگان آشنا تر شوید.

   اعترافرامی

   درد مسیح را به یاد آوردم .           

  درد کوبش میخ و مسمار                                               

   بر استخوان                                                                                  

   درد فرو ریزش خار  

   به هیئت تاجی بر سر   

   تا شاه شاهان رنج بشری را

   بگناه عشق و آزادی          بر صلیب سر نوشتی پر شکوه و جاودانه

   باجانیان ودزدان              همسنگ و همگنانه کنند  

     هیهات از این جهالت شرم انگیز

                                                          هیهات!

               ***

   درد مسیح را به پندار آوردم 

   تا از رنج مویه های بی حاصل

   جسم و جان خویش                        ساکت شوم.

   سیمای معصوم و ساده ی

   جوانی از " نازاریا "ی تاریخ

    روغن و رنگ و تخیل        بر کتیبه ئی چوبین 

    چشمانی که از ژرفایی مقدس               هستی و جهان را

    به دریغا دریغی تلخ                 نظاره می کند

    و دهانی معطر و نیمگشاده

    که از بشارت رستگاری       لب پر می زند               

    آه         که انسان را        

   از نا آدمی های سخیف همنوعان خویش

   چه مصیبتی        مقدر است!

    من اما مسیح نیستم که

    بل یکی آدمیزاده ای

   سر به خویش و نادان و مبهوت           از اینهمه عذاب  بی بدیل

    بیزار و بیگانه

    از میخ و تازیانه و خار

                         ***

    پشت پیشانیم         درد             بیداد می کند

    پشت پیشانیم

    خالی از مرهم عشق

    پشت پیشانیم

   جلجتای هزاران مسیح است.

                                                                                       " ابراهیم منصفی "  ۲۴/۹ /۷۵

                                                         با  الهام از پاسیونسن ماتیو اثر باخ و طرح مسیح بر چوب ماندگار قرن ۱۶ میلادی    .......................................................................................................................

 

        باریکه                              شریف

    زیبا ترین ترانه                                                                         

     در نام تو           نهفته است                                              

    جاودانه ترین مسیر                                                        

     مسیر گام های شتابان توست                                  

     باریکه ای که انسان را       

     به سوی خدا ره می نماید                                           

    ــ تسخیر لذتهای حقیر انسانی به جادوی عشق     

    زیباترین ترانه در نام تو نهفته است

    آی نغمه زیبای من ، مسیح ، مسیح،

    مصلح مسلح به سلاح عشق                                               

                         در نبرد طوفانی انسان و سرنوشت 

   جنگ افزارت را به من بسپار             تا گام در گام تو

                                             رهپیمای قله های ابدیت باشم.

    مسیح،مسیح نغمه ی زیبای من          در نجواهای شبانه

    ای نام تو         ناجی نجابت

    امید به معجزه ات می توان بست آیا؟

    تا توان چون تو بودن را در خویش             به تکاپوئی بیهوده

                                                                         ننشسته باشم.

 

                                                                                      "علی رضایی شریف"